part 15

746 124 157
                                    


بالاخره بعد از سه روز تعطیلیی ک ب خودم داده بودم امروز برگشتم مدرسه، روزه مزخرفی بود
فکر کن بعد از سه روز عشقو حال و استراحت باید برمیگشتی ب اون خراب شده
این سه روز باعث شده بود کلی از درسا عقب بمونم البته من ک ب تخممم نبود چون شاگرد خوبی بودم اما اگه ب گوش جما میرسید احتمالا ازم ی توضیح قانع کننده میخواست پس خودم رفتم پیش معاومون و ی دروغ سرهمبندی کردمو
براش توضیح دادم ک این چند روز حال خوبی نداشتم و بشدت مریض بودم اونم گفت مشکلی نداره و اگه هنوز حالم کاملا خوب نشده میتونم برگردم خونه..

همون روز ضربه ی بدی بهم وارد شد وقتی بهم گفتن معلم ورزش احمق یکی دیگه رو کاپیتان تیم کرده
خیلی دلم میخواست بدونم کدوم خریه ک جایگزین من شده
وارد کلاس شدم روی صندلی کناری نایل نشستم
بدون اینکه بهش نگاه کنم گفتم
+چرا بهم نگفتی نایل
نایل منمن کرد
ن:خب.. خب من خودمم تازه فهمیدم بعدم نمیخواستم این خبرو من بهت بدم
برگشتمو ب صورتش ک ناراحت بنظر میرسید نگاه کردم
+کدوم خری هست حالا
ن:ی تازه وارده، انتقالی گرفته اسمش شانِ پسره باحالیه
اخم کردم و با حرص گفتم
+ب جهنم ک پسره خوبیه، فقط سه روز نبودم زود باهاش رفیق شدی ها؟

ن:چرت نگو هری چرا حسودی میکنی عین بچه ها
رومو کردم اونور
معلومه ک حسودیم شده بود نایل تنها رفیق صمیمی من بود و خوش نداشتم جز من با کسی دیگه طرح رفاقت بریزه

بادلخوری گفتم
+نخیر حسودی نمیکنم ولی خوشم نیومد با رقیب من ریختی رو هم
ن:ودف هری رسما خل شدی

میخواستم جوابشو بدم ک همون لحظه معلم اومد منم دیگه چیزی نگفتم
چهلو پنج دقیقه گذشته بود ک در باز شدو پسر قد بلند با چهره ای نااشنا وارد کلاس شد قیافه ی مهربونی داشت و خجالتی بنظر میرسید با صدای ارومی گفت
سلام بابت تاخیرم عذر میخوام
معلم سرشو تکون داد
*کلاس دیگه داره تموم میشه اقای مندز الان چ وقت اومدنه؟

پسر سرشو انداخت پایین و دوباره معذرت خواهی کرد معلم سرشو تکون داد اشاره کرد ک بشینه
نایل سرشو اورد نزدیک گوشم
ن:خودشه شان
پس این بود کسی ک جای من گذاشته بودنش، سعی کردم ضایع نگاهش نکنم
+دوست جدیدت دیگه؟
نایل چپ چپ نگام کرد
*مشکلی پیش اومده استایلز؟
یکم از نایل فاصله گرفتم و ب معلم بداخلاق شیمی نگاه کردم
+بله ی مشکل بزرگ

عینکشو با انگشتش داد بالا و ی اخم ریز کرد
*چ مشکلی پسر جون؟؟
+متاسفانه به دست شما حل نمیشه، شما درستونو بدید 
ب قیافش ک ضایع شده بود نیشخند زدم اونم چپ چپ نگام کردو ب درس دادنش ادامه داد

نایل نیشش باز شد
ن:دیک خورد ب صورتش بیچاره
+نشنوم صداتو خائن
ن: فاک یو هری، لوس بی جنبه

جوابشو ندادم اونم دیگه تا اخر کلاس چیزی نگفت..
وقتی کلاس تموم شد داشتم کتابامو میبستم ک با شنیدن اشنای اون پسر سرمو اوردم بالا
ش:سلام
نایل بهش دست داد و بعد با دستش ب من اشاره کرد
ن:شان این هریه بهترین و تنها دوست صمیمی من
نیشخند زدمو با غرور ب شان نگاه کردم
دستشو گرفت سمتمو با لبخند گفت
ش:خوشبختم هری من شانم تازه ب این مدرسه اومدم
بهش دست دادم و با لبخند فیکی گفتم
+خوشبختم

when our eyes met[Zarry]Where stories live. Discover now