part 5

679 126 54
                                    


Harry pov:

تو سلف مدرسه با نایل نشسته بودیمو غذای مزخرف مدرسه رو میخوردیم.
چنگالمو زدم تو سالادم، ب نایل نگاه کردم
+هیلی چرا نیومد؟
ن:ی کلاس دیگه داشت
آهانی گفتموچنگالمو گذاشتم دهنم، یهو یاد امشب افتادم ک قرار بود واسه شام بریم بیرون با لیو رفیقش

+راستی نایل امشب ک کاری نداری؟ میخوایم با لیامو چارلی بریم شام بخوریم،مهمون لی، توام دوست داشتی بیا بریم
نایل سریع جواب داد
ن: کاری ک ندارم، داشتمم کنسل میکردم
نیششو باز کرد

+اوکی، پس برگشتنی بامن بیا خونه ازاونجا باهم میریم
نایل ک داشت غذاشو میجویید سرشو تکون داد
همون موقع تاملینسون اومد تو درحالی ک داشت داشت با تلفنش صحبت میکردو قیافش بدجور عصبی بنظر میرسید، ی جین تنگ مشکی پوشیده بود با ی پیرهن سفید با کت مشکی اسپرت

دستمو گذاشتم زیر چونمو زل زدم بهش
'اون واقعا برای معلم بودن زیادی هات و جذاب بود'

ن:هی هری ب چی زل زدی
بازدممو دادم بیرون و بدون اینکه نگاهمو بگیرم جواب نایلو دادم

+تاملینسون، اون خیلی هاته پسر!
نایل چشماشو چرخوند
ن:خواهشا دیگه رو معلممون کراش نزن
+نایل باور کن خدا نیمه ی گمشده منو تیکه تیکه کرده هرجا میرم یکیشون هست!

نایل چپ چپ نگام کرد، بلند شدو کیفشو برداشت
ن:کم چرت بگو پاشو بریم الان کلاس شروع میشه
بالاخره نگامو ازش گرفتمو بلند شدم
همراه نایل داشتیم از سلف خارج میشدیم، دقیقا از کنارش باید رد میشدیم
نزدیکش ک رسیدیم باصدایی ک سعی داشت کنترلش کنه ک داد نزنه ب شخص پشت تلفن گفت
ل:برام مهم نیست میفهمی؟
مشخصه دوباره میخوای همون بول شتای تکراریو تحویلم بدی
گوشیو قطع کردو دستشو کشید صورتش
وقتی از کنارش رد شدیم سرشو اورد بالا و نگاش افتاد بهم
بهش سلام کردم، لبخند محوی زد و سرشو تکون داد
.
.

هی نی من میرم ی دوش بگیرم زود میام توام خودتو یجوری سرگرم کن تا برگردم
ن:اوکی ببینم چیزی واسه خوردن پیدا میشه؟ گرسنمه

+اره تو کابینت سمت راست یخچال خوراکی هست
میوه ام هست خواستی از تو یخچال بردار
نایل باشه ای گفت و رفت سمت اشپزخونه

ی ربع بعد اومدم بیرون حولمو پوشیدمو رفتم پایین
دیدم نایل لم داده رو مبل رو ب رو tv جلوش ی بشقاب پر از پوست میوه و اشغال چیپسو پوستای تخمس

رفتم بالا سرش وایسادم
+هی کمتر میلومبوندی مثلا قراره ی ساعت دیگه شام کوفت کنی

نایل با صدای من یکم از جاش پریدو برگشت سمتم
ن:اومدی؟ خب چیکار کنم حوصلم سر رفته بود، نگران نباش واسه شامم جا گذاشتم
بعد خندید
چپ چپ نگاش کردم
+معده نیست ک خرابه اس، بیا بریم بالا کم کم حاضر شم

when our eyes met[Zarry]Where stories live. Discover now