13 | قرار شام
تیونگ به بچههایی که هنگام ورود به مدرسه بهش سلام می کردن، لبخند شیرینی زد. گرچه لبخند به لب داشت اما ذهنش جای دیگهای درگیر بود... موهاش رو پشت گوشش جمع کرد اما ناگهان بتا رو کنارش دید.
تهایل پرسید:
«خوب شدی؟»
امگا زمزمه کرد و سرش رو تکون داد.
«بله، البته هیونگ»
«تیونگ! میدونی که میتونی اگ چیزی اذیتت کرد رو بگی»
تیونگ درحالی که دستش رو به مارکی که روی گردنش قرار داشت، میمالید، مضطربانه خندید و گفت:
"میدونی چیه...دونگهیوک دوستش رو برای شام دعوت کرده..دارم فک میکنم که مسمومش کنم یا نه"
ته ایل خندید.
«به چه چیزهایی فک می کنی پسر»
تیونگ نگرانیش رو پشت خندههاش پنهون کرد.
«هیوک که همه دوستاش امگاست..حالا تو نگران چی هستی؟»
«اما این آلفاست»
«مگ همه دوستاش امگا نیست؟»
«نه..جیسونگ هم آلفاست»
«خب پس نگران نباش»
«تیونگ!»
هردو پشت سرشون رو نگاه کردن و دیدین که کون به سمتشون میاد..کون به تیونگ نا محسوس فهماند که بهتره بره داخل... تیونگ سر تکون داد و سپس وارد ساختمون شد.
کون به سمت ته ایل رفت و با هم مشغول سلام و احوال پرسی با بچهها شدن. چند ثانیه بعد ماشینی جلوی اونها توقف کرد و بعد بلو از ماشین پیاده شد. بلو با دیدن معلمها لبخند زد و سلام کرد و هردو با خوش رویی جواب سلامش رو دادن و بلو با تکان دادن دست برای پدرش که شیشه ماشین رو پایین کشیده بود، وارد حیاط شد...
ته ایل گفت:
«سلام جهیون..صبحت بخیر»
جهیون لبخندی زد.
" سلام ته ایل. صبح تو هم بخیر.. من دیگه نمیتونم بمونم و باید برم به کارهام برسم.. اما میتونم بپرسم که تن هستش دیگه؟"
بتا سر تکان داد و گفت:
«آره هست.. نگران نباش. ما اینجا مراقب بلو هستیم»
«می دونم و ممنونم ازتون.. بعداً می بینمت پس.. میام دنبال بلو»
«باشه... مراقب خودت باش»
آلفا شیشه رو بالا زد و از مهد کودک دور شد. صادقانه دوست داشت بگه که این چیزی نبود که می خواست از ته ایل بپرسه... می خواست بپرسه امگاش اونجا ست یا نه.. اونحا کار می کنه یا نه... درست بود که اسمش رو نمی دونست ولی با توصیف چهرهش می تونست به چیزهایی هم دست پیدا کنه... ولی خب نپرسید، نمیخواست ته ایل منظورش رو بد متوجه بشه برای همین از پرسیدنش پرهیز کرد. باید کاری می کرد تا یه فرصتی برای صحبت با امگا پیدا می کرد..
ESTÁS LEYENDO
Lavender [Jaeyong] | complete
Fanfic" من باید برای اینکه تو پیدام کنی، گمت میکردم... " 🖇 ؛ جایی که جهیون یک شب با امگا ی معطر به لاوندر ـش ایستاده بود . - ژانر: امگاورس ، رومنس ، اسمات ، درام ּ 🔗 Persian translation Written by ; v_primaleon Translated by NCT fictions 🥇#1 in #ja...