Salvatore:Res
(ناجی:بازگشت به سئول)
نویسنده: نیاز(mini)
کاپل:کوکمین/تهگی
ژانر:
Angest/Action/Harsh/Romance/Smut*****************
چهار ماه بعد
کره جنوبی/سئول
ساعت: 00:16
یک ساعت بود...
دقیقا یک ساعت...که سکوت توو عمارت لی سایه انداخته بود...
یک ساعت بود که...از دویست نفر...دیگه کسی نمونده بود...
نه صدای فریادی بود...نه طنین گلوله...
شبنم های روی چمن های جلوی در ورودی سرخ بودند...
سنگ های مرمر جلوی در بزرگ کنده کاری شده ی عمارت...دیگه سفید نبودند...
سرخ ...رنگی که عمارت و تزیین کرده بود
نرده های سنگی...پر بود از اثر انگشت های قرمز...
حرکتی نبود...
خالی...خالی تر از یه متروکه...
سکوت بود...اما صدای ضعیفی شنیده میشد...
از انتهایی ترین اتاق داخل طبقه ی دوم...
صدای ناله ای...اما نه از درد...از سر لذت...از سر عشق...
از سر جنون...
از تاج چوبی تخت گرفته بود و محکم ضربه میزد...به تنی که...
چفت شده بود با تمام پیج و تاب های بدنش...
تنی که هر لحظه بیشتر پوست گر گرفتشو توو جهنم داغش حل میکرد...
نهایت دیوونگی...چیزی بود که داشت تجربه میکرد...
کره جنوبی/ اینچئون
دستشو روی سکه ای که روی میز میچرخید گذاشت... و پوشه ی روبه روش رو ورق زد
__امشب عمارت لی شد قتلگاهشون
__کله گنده های سئول دارن دونه دونه از بین میرن...کی اقدام میکنی
نگاهی بهشون انداخت که منتظر جوابش بودند
__بزار کار ما رو راحت کنه...وقتی محموله سه تنی از ایتالیا برسه همه چی شروع میشه...
__جئون تا الان پنج تن کوکایین به انبار دگو و بوسان فرستاده...
__سه تن دیگه شبه چهارشنبه میرسه سئول...پنج تن و ازش میگیریم و سه تنی که میرسه طبق نقشه میره رو هوا...
کره جنوبی/ سئول
جای دستشو که عوض کرد خیسی مایعی کف دستشو تر کرد...
خون...ملحفه ی سورمه ای ساتن پر بود از لکه های بزرگ تیره...
چیزی که بدنش حس میکرد ...چیزی توو اون لحظه از نورون های عصبیش رد میشد...فقط یه عشق جنون انگیز نبود...
تصویر خودش بود...
نیمه وجودش رو حس میکرد نیمه ای که با این بدن تکمیل میشد...
نیمه ای که سال ها منتظرش بود...
قطره های شفاف عرق از نوک موهای بلندش روی ملحفه میریخت...صحنه ها تکرار میشد...
یه شب...تووو این شهر...توو کلاب...
پسری رو که هل داده بود...پسری رو که توو اولین نگاه میخواست نابود کنه...پسر برهنه و وحشی که جلوش راه میرفت...مغرور ...اسیب دیده...زخمی...
پسری که حالا...شده بود همه ی جئون جونگکوک...
کره جنوبی / اینچئون
__اونقدری بهش نزدیک هست که بتونه نابودش کنه
مرد لیوان ویسکیشو روی میز گذاشت و اشاره ای به مرد رو به روش کرد
__نزدیک تر از هر چیزی...همه چی از زیر دست اون رد میشه...
سوجون بلند شد و پوشه های باز روی میز و برداشت و تعظیمی کرد
__حمله صبح پنجشنبه ساعت چهار و پنج دقیقه ی بامداد انجام میشه...همه چیز طبق نقشه ی شماست سانگسا...
سری تکون داد
__خرده فروش ها اماده ان؟
__دقیقا ششصد و هفتاد نفر
پوزخندی زد و نگاهی به عکس زیر دستش کرد
__پنجشنبه میبینمت سالوا...
![](https://img.wattpad.com/cover/268185836-288-k18714.jpg)
YOU ARE READING
Salvatore: Res
FanfictionSalvatore : Res⛼(فول شده💜) . Return to seoul🦂 . فصل دوم salvatore . . ژانر:انگست•اکشن•بتریال•رومنس•اسمات . کاپل: کوکمین•تهگی . . خلاصه: کنار من میخوابی؟ تا گوشه ای از این توهم و توو دستات بگیری... من دارم به سمت پوچی میدوم... بدنت هوشیاری منو میگ...