𝗣𝗮𝗿𝘁 𝟏𝟐°

870 142 87
                                    

_بیدار شو

تار میدم و دقیق نمیفهمیدم چی میگه!

+ها؟

_باید بریم جایی

+چرا انقدر یهویی؟

_نمیدونم..کریس گفت ضروریه

چندبار پلک زدم و بلاخره درست شد.
ولی سرم خیلی درد میکرد.

_چیشدی تو؟ چرا بلند نمیشی؟

+سرم درد میکنه

_فاک سیگار کشیدی؟

+اره..

_بلند شو..نمیشه اینطوری..

آروم بلند شدم. یکم گیج میزدم و سعی کردم خودمو به دستشویی برسونم!

_قرص خوردی؟

+یادم نمیاد..فک کنم

_چندتا خوردی سر و وضعت اینه؟

داد کشیدم:

+نمیدونم میشه ولم کنی؟

سرم محکم خورد به دیوار و داد بلندی کشیدم.

+اه

خودمو انداختم تو دستشویی و سریع شیر آب سرد رو باز کردم.
رفتم زیرش و حالم اومد سرجاش!
با بدن خیس و برهنه اومدم بیرون و دنبال حوله گشتم.

_تو اون قرصای کوفتی چی بوده به این روز افتادی تو!!!

حوصله نداشتم جوابشو بدم و با پیدا نکردن حوله بیشتر اعصابم خورد شد.

_بیا اینجا

رفتم پیشش و دندونام از برخورد باد به بدنم ، بهم برخورد کردند!
بعد از اینکه کارش با حوله تموم شد سشوار رو زد به برق و منو نشوند رو تخت.

+نمیدونم..از هانسه گرفتم

_چرا؟

+بهش گفتم سرم درد میکنه و اون اینارو بهم داد

_این همه آدم کوفتی اینجا وجود دارن دست گذاشتی رو همون؟

_هنوز نفهمیدی چقدر مواد مصرف میکنه؟

_یا از رفتارهای غیر طبیعیش؟

+من..نمیدونستم قراره همچین چیزی بهم بده

_هوف..بهتر که خوابیدی..وگرنه معلوم نبود چی میشد

'واقعا چرا هانسه باید مواد مصرف میکرد؟'

+کجا میخوایم بریم؟

سشوار رو خاموش کرد و گفت:

_ی جور پارتی؟اما کاری؟

+اوه..کیا هستن؟

_زتا..سیسیل..هارلی..

'ریوجین هم هست!'

سری تکون دادم و سمت کمدم رفتم.
لباس پوشیدم و فکر اینکه بلاخره قراره بعد مدت ها خواهرم رو ببینم از ذهنم بیرون نمیرفت!

𝗠𝗮𝗳𝗶𝗮 𝗜𝗻 𝗧𝗵𝗲 𝗠𝗼𝗿𝗻𝗶𝗻𝗴°(𝗦𝗲𝗮𝘀𝗼𝗻¹)Where stories live. Discover now