𝗣𝗮𝗿𝘁 𝟏𝟒°

833 147 85
                                    

چند دقیقه ای بود که از لای پتو داشتم نگاهش میکردم.
سیگار میکشید و به آسمون خیره شده بود!

+به چی فکر میکنی؟

_به تو

'فهمیده بود بیدارم؟'

+متوجه شدی بیدارم؟

_اره

پتو رو زدم کنار و گفتم:

+خوابم نمیبره

_منم

کلافه بودم نمیدونم چرا!
به سقف خیره شدم و گفتم:

+کریس باهام سرد برخورد میکنه

چیزی نگفت و دوباره ادامه دادم:

+خیلی رو مخمه

بازم سکوت!

+یاح.. بهم توجه کن

_برای چی باید بهت توجه کنم؟

_ما فقط دوستیم!

بغض کردم و گفتم:

+دوست؟

_اره

+اگ دوست بودیم باهات نمیخوابیدم!

_هم..ولی عاشق هم نیستی

_فقط هم خوابی نه چیز دیگه!

_پس دلیلی نمیبینم بهت توجه کنم..

پتو رو دوباره کشیدم رو سرم و سعی کردم صدای گریه هام به گوشش نرسه!
از اینکه خودمم نمیدونستم چ مرگمه کلافه میشدم.
میخواستم برگردم به زندگی قبلیم!
زندگی قبل از اشنایی با هوانگ هیونجین!

...................

با استرس دراز کشیده بودم و برخلاف دفعه های قبل حسابی میترسیدم برگردم خونه!
میدونستم تنبیه سختی در انتظارمه!
البته که یکم خوشحال بودم چون تا وقتی زخمم خوب نشه کریس کاری باهام نداره.
البته..امیدوار بودم!
آروم بلند شدم و هیسی کشیدم.

+زخم لعنتی

و بازم به خودم و بی دقتیم لعنت فرستادم.

+هی..نمیتونم راه برم

_خب؟

+بغلم کن

بدون توجه به من از کلاب خارج شد و کنار دیوار خشکم زد.
تیونگ نگاهم کرد و گفت:

×چیزی شده؟

+هیچی..فقط...

+میشه کمکم کنی سوار ماشین بشم؟

×حتما!

دستشو دور کمرم گذاشت و یکی از دستام رو دور گردنش.
با درد خودمو به ماشین رسوندم و نشستم.

+عاح..ممنون

لبخندی زد و عینکشو رو چشمام گذاشت.

×قابلی نداشت

𝗠𝗮𝗳𝗶𝗮 𝗜𝗻 𝗧𝗵𝗲 𝗠𝗼𝗿𝗻𝗶𝗻𝗴°(𝗦𝗲𝗮𝘀𝗼𝗻¹)Where stories live. Discover now