𝗣𝗮𝗿𝘁 𝟏𝟗°

720 133 66
                                    

تیونگ و جه همه رو زده بودن ناکار کرده بودن و بوی وحشتناک خون توی بینیم می پیچد.
کنار در وایستادم و نگاهی انداختم.
جین و شوگا و ی عالمه آدم دیگ اونجا بودن و تیونگ و جه هم پشت کمد مخفی شده بودن.
فلیکس رو به صندلی بسته بودن و تند و تند روش آب سرد میریختن.

+تا کی باید بگم من کمکی بهتون نمیکنم؟

×تا وقتی که بمیری

با اون پوتین های سنگینش ، ضربه محکمی به صورتش زد و دیگه نتونستم تحمل کنم.
رفتم داخل و شوگا با دیدنم گفت:

×ما امروز قرار داشتیم؟

×اره..؟

تیونگ و جه اومدن بیرون و تفنگ هاشون رو سمت شوگا و جین گرفتن.

×هه؟

×میدونی که تعداد ما خیلی زیاده؟

گردنش رو تو دستم گرفتم و تفنگ رو ، رو سرش گذاشتم.

×ولی یکی از شما کم شد

دستم رو محکم تر دور گردنش فشار دادم و کنار گوشش گفتم:

×میتونیم بدون خشونت حلش کنیم

×ما میریم و منم ولت میکنم و دیگه هم پیدام نمیشه

گردنش رو بیشتر فشار دادم و گفتم:

×نظرت چیه؟

عصبی داد کشید:

×ولشون کنید..بزارید برن

جه طناب های دور فلیکس رو باز کرد و بغلش کرد.
با تیونگ از اتاق خارج شدن و منم شوگا رو ول کردم.
سریع از اتاق خارج شدم و از پله ها رفتم پایین.
هنوز داشتن دنبالم میومدن!
شوگا کمرم رو گرفت و با پاهام ضربه ای به پایین تنش زدم.

×دیگه

× به من

×دست نزن!

چاقوم رو تو شونش فرو کردم و ناله ای کرد.

×برو بمیر مین یونگی

دویدم و خودمو به موتورم رسوندم.
نگهبان رو با پام هل دادم و از کنارش رد شدم.
پشت سر ماشین جه و تیونگ حرکت کردم و با اون سرعت زیادی که داشتیم خیلی زود رسیدیم.
کلاهم رو در اوردم و خودم رو به طبقه بالا رسوندم.

×برو کنار بزار ببینمش

صورتش پر زخم بود و خون ازش میومد.
با بغض لباسش رو باز کردم و با دیدن تن خونیش قطره اشکی از چشمام چکید.

+ریوجین؟

+دارم خواب میبینم؟

اشکی از چشماش چکید و روی صورتش فرود اومد.
دستم رو ، روی دستش گذاشتم و با صدای گرفته ای گفتم:

×نه عزیزم

×خواهرت برگشته خب؟

×متاسفم فلیکس

𝗠𝗮𝗳𝗶𝗮 𝗜𝗻 𝗧𝗵𝗲 𝗠𝗼𝗿𝗻𝗶𝗻𝗴°(𝗦𝗲𝗮𝘀𝗼𝗻¹)Donde viven las historias. Descúbrelo ahora