𝗣𝗮𝗿𝘁 𝟏𝟔°

789 138 57
                                    


کتم رو در اوردم و سه تا دکمه اول پیرهنم رو باز کردم.
شلوارم رو از توی بوت هام در اوردم و موهام رو با ی کش بستم.
عینک روی میز رو برداشتم و به چشمام زدم.
به اون پلیس چاق که ته راه رو وایستاده بود خیره شدم و خودمو قاطی چندتا دختر کردم.
وقتی از کنار اون پلیس رد شدیم نفس راحتی کشیدم که یهو یکی شون گفت:

×تو کیی؟

'فاک'

کمرم از پشت کشیده شد و صدای هیونجین رو شنیدم.

_ببخشید دخترا

_دوست پسرم یکم حالش خوب نیست

و خیلی سریع از اونجا خارج شدیم.
سوار ماشین شدیم و با نفس نفس گفتم:

+پیداش کردین؟

×نه متاسفانه

اهی کشیدم و عینک رو در اوردم.
هیونجین به موهام و بعد به چشمام نگاه کرد و گفت:

_خیلی بهت میاد

لبخند کوچیکی بهش زدم و دستمو رو پیشونیم کشیدم.
تمرکزم کاملا بهم ریخته بود و حس میکردم مثل قبل نمیتونم خوب عمل کنم.
دستمو گرفت و گفت:

_اشکال نداره

_تو خوب عمل کردی!

+کی گفته خوب عمل نکردم؟

خنده ای کرد و گفت:

_واقعا پرویی

عینکم رو دوباره روی صورتم زدم و گفتم:

+من سیکرتم

+مشخصه که عالیم!

عینکم رو برداشت و گفت:

_وقتی خجالت میکشی پر حرف میشی

_نمیخوای بروزشون بدی

+هی..نخیر..

×من شدیدا با هیون موافقم اون دقیقا شبیه لینوعه

دلم میخواست هانسه رو ی جوری بزنم که دیگ نتونه صحبت کنه ولی متاسفانه از توانم خارج بود.
لبخند فیکی زدم و هیونجین ابرویی بالا انداخت.

_واضحه

×میشه خفه شید؟

با صدای جی من و هانسه ساکت شدیم ولی هیونجین گفت:

_بچه جون رانندگیتو بکن

+یا..با پسر قشنگم درست صحبت کن

هر سه تاشون با حالت چندشی بهم خیره شدن و گفتم:

+بفرما..هرچقدر میخوای بهش برین به من چ اصلا

شونه ای بالا انداختم و هانسه یهو بلند خندید.

+عاقا

+تو و تهیون گروه سمی میشدید

با این حرفم جی هم بلند خندید و گفت:

𝗠𝗮𝗳𝗶𝗮 𝗜𝗻 𝗧𝗵𝗲 𝗠𝗼𝗿𝗻𝗶𝗻𝗴°(𝗦𝗲𝗮𝘀𝗼𝗻¹)Where stories live. Discover now