𝗣𝗮𝗿𝘁 𝟏°

1.6K 214 166
                                    

×هانسه متوجه شدی؟

×هوم

×خوبه 10 دقیقه دیگه اونجا باشید..و تو هانسه..اون ماسک فاکی رو بزن

×هوف.. باشه

×فلیکس خوبی؟

+نه

×چرا؟

+چیز خاصی نیست..اوکیم

×میتونید برید..هواستون به این بیخیال هم باشه

هانسه خنده بلندی کرد و یهو با لحن جدی گفت:

×هی یو..خودم میدونم چیکار کنم

کریس سری از روی تاسف تکون داد و وارد آسانسور شد و رفت.
کلاه مشکی رنگ رو روی سرم گذاشتم و ماسک مشکی رو هم به صورتم زدم.
هانسه با بی میلی ماسک رو به صورتش زد و کلاه رو هم روی موهاش گذاشت.
جی بهش گفت:

×تتو هات رو بپوشون

×هی پسر اینا خیلی زیادن من حوصله ندارم

×این کت رو بپوش..و این شال گردن رو بنداز دور گردنت

×اوک دلم میخواد تیکه تیکتون کنم بعد هم سرختون کنم

لینو با نیشخند گفت:

×باور کن منم خیلی دلم میخواد

و دوتاشون بلند خندیدن.

'فقط منم که حس میکنم زیادی حرف میزنن؟'

+بریم

چتر مشکی رو برداشتم و دوباره اسلحه های توی کتم رو چک کردم.

'خب..کاملا امادم'

لینو درحالی که چوب بیسبالشو بر میداشت گفت:

×پس من و جیسونگ ی پارتی خفن داریم..اره بیبی؟

×پارتی بی کی و بی کی بی!

چتر رو باز کردم و ی نگاه سریع به اطرافم کردم.

'چیز خاصی نیست'

'سعی کن استرس نگیری'

'لعنت اولین باره که توی این شلوغی قراره ی چیز خیلی مهم رو بدزدم'

نفس عمیقی کشیدم و بین جمعیت خودمو جا دادم.
با صدای شلیک فهمیدم جیسونگ و لینو کارشونو شروع کردن.
کم کم مردم از ترس شروع به فرار کردن و از فرصت استفاده کردم.
تند تند از پله ها رفتم بالا تااینکه به طبقه سوم رسیدم.

'اتاق 69'

'پیداش کردم!'

یکی از سنجاق های توی سرمو در اوردم و در رو باز کردم.
قبل از اینکه داخل بشم تفنگم رو در اوردم و رفتم داخل.

'خب مث اینکه کسی نیست'

در رو بستم و شروع به گشتن کردم.
با شنیدن صدای در سرمو اوردم بالا و دیدم یه پسر جوون داره فرار میکنه.
بدون اهمیت شروع به گشتن کردم ولی پیدا نمیشد.
صدای جی توی گوشم پیچید:

𝗠𝗮𝗳𝗶𝗮 𝗜𝗻 𝗧𝗵𝗲 𝗠𝗼𝗿𝗻𝗶𝗻𝗴°(𝗦𝗲𝗮𝘀𝗼𝗻¹)Dove le storie prendono vita. Scoprilo ora