جیمین با خنده مصلحتی سعی کرد اونچه گفت رو جمع کنه: ها...اهه...ن چیز...اهههه ....یهو حالت جدیی به خودش گرفت و گفت : آلفات، یعنی جئون جونگکوک ،آلفای این پکه، و تویی که جفتشی ،میشی لونای این پک!!
تهیونگ تک خندی زد و با ترس : یعنی میگی من الان لونای دارکرزم؟
جیمین اوهومی گفت و منتظر واکنش تهیونگ موند.__________
با مکث پوفی کشید و همراه با پزشک وارد اتاق مادرش شد.جین با دیدن پسرش لبخندی زد و از جاش پاشد اما با دیدن پزشک خانوادگی جئون ها پشت سرش لبخندش ماسید، و با ترس نگاهش و به جونگکوک داد و قدمی عقب رفت.
جونگکوک سریع جلو رفت و مادرش رو بغل کرد تا مثل هر روز که موقعی که بحث دکترو پیش میکشید جیغ نزنه.
جین تو بغل پسرش میلرزید .
آروم دستی به سر مادرش کشید و زمزمه کرد : مادر آروم باش، چیزی نشده ما کنارتیم، تو به پزشک نیاز داری، خواهش میکنم.جین نفس عمیقی کشید و با تردید سر تکون داد که باعث شد جونگکوک نفس راحتی بکشه و پزشکی که رو مبل تو اتاق نشسته بود لبخندی بزنه.
جونگکوک از مادرش که یه امگای نر بود جدا شد ، و سری برای دکتر کیم تکون داد که کیم با بستن چشمهاش بهش اطمینان داد که میتونه بره بیرون .
مادرش رو با پزشک تنها گذاشت و از اتاق خارج شد.
خیلی کار داشت و اصلا امروز فرصتی برای وقت گذروندن با جفتش نداشت ،باز با یاد آوری اون وکیل منفور که یک روزی عزیزترین عمویش بود خشم وجودش روگرفت و با صدای بلندی جیکوب رو صدا کرد و باهم سوار ماشین شدند و به سمت جنگل حرکت کردند.
_____________
جیمین پوکر به حرف های تهیونگ که با هیجان میگفت گوش میداد :هیونگ من جدی الان لونای دارکراممم؟ الهه ی ماه! من بااااورم نمیشه!
آره درسته قبول دارم اولش ترسیدم ، اما هیونگ ،خیلی خوبهو دستش و نمایشی رو قلبش گذاشت: یعنی من الان جفت آلفای پک دارکرهام؟ قوی ترین پک گرگینه ها؟ اه خدا
گفت و خودش شل کرد و از میز افتاد
جیمین با خنده آرومی گفت : خوبه خودت یه پرنس بودی احمق کوچولو ، نبودی چیکار میکردی؟
تهیونگ اخمی کرد و کمی فکر کرد : قطعا از هیجان تشنج میکردم!
و فوری سیخ بلند شد تا بره از خدمتکارا درمورد جفتش و چرا اینکه فقط آلفاها تنهای تنها به استقبالشون اومدن
کنجکاوی کنه!
_______
تامی ایز هیر !
اوک اما توقع نداشتم ریدر پیدا کنم ಥ‿ಥ
ثنکیو گایز
قعسکغقغقطغهقس۵طفغنژبغغهفژعخعژغخژفتیزرا کامبک اکسو رو دیدین؟چانی من و دیدین؟
من جر
من غش
من سکته قلبی + مغزی :)
YOU ARE READING
༒︎𝑫𝒂𝒎𝒏 𝒔𝒆𝒅𝒖𝒄𝒕𝒓𝒆𝒔𝒔
Fanfiction[کامل شده] ❤️خلاصه کیم تهیونگ، پرنس زیبای سرزمین رد مون. گول چهره ی زیباش و معصومش و نخورید . موقعیت پیش بیاد از هر گرگی بی رحم تر میشه. اون یه رازه داره ، پشت اون همه زیبایی چی مخفی کرده کرده؟ چی میشه اگه جفت پرنس تهیونگ ، یه دارکر باشه ؟ اونم آلفا...