دکتر کیم کمی از قهوه اش نوشید : همونطور که گفتم ، در اون حدی که فکر میکردین ، وضعیت مادرتون خطرناک نیست ، و با چند جلسه حل میشه.
یونگی ناباورانه و خوشحال گفت: شوخی که نمیکنین؟
کیم لبخندی زد و گفت : به قیافه ی من شوخی میاد؟
یونگی خندید و با قلبی سرشار از شادی : آه هیونگ! نمیتونی تصور کنی چقد خوشحال شدم.....و جونگکوک، اون همه کار کرد تا حال مادر بهتر شه ولی نشد، اون داره خودش و از بین میبره
تصورش و بکن ،امروز ، روزی که جفت هامون به پک اومدین ، روزی که باید سرتاسر این قصر لعنتی جشن گرفته باشن، آلفای ما دنبال قاتل پدر رفته و جفتش تنها تو قصره، و من لعنتی تر جیمین و به بهونه ی علکی تنها ول کردم و اینجا داشتم از نگرانی جون میدادم تا بدونم تو اون اتاق لعنتی بین تو و مادر چی گذشت !
کیم با آرامش و همون لبخند درحالیکه از جا بلند میشد : دلت خیلی پره یونگ، احتمالا توهم به پزشک نیاز داری.
یونگی پوزخندی زد و دستی به صورتش کشید : هممون به پزشک نیاز داریم هیونگ، هممون !
کیم ابرویی بالا انداخت و چیزی نگفت.___________
_خب پس میگی دوماه پیش آلفای این پک که پدر جئون جونگکوک یعنی جفت منه به قتل رسیده، اونم توسط وکیلش که یه عمر باهاش رفیق بود، و لونای قبلی پک دوماهه تو اتاق خودش و حبس کرده چون نتونسته اتفاقات و هضم کنه ، و جونگکوک به خاطر خون خالص بودنش ولیعهد شده؟و این تهیونگ باز که با ترس و لرز کل قصر ترسناکشون و دنبال خدمتکاری که به سوالاش جواب پس بده گشت و الان بعد از کلی پرسش به این نتیجه رسیده بود.
خدمتکار که آجومایی تقریبا چهل ساله بود به تلخی خندید : آره آره پسر جون، پس لطفا برای اینکه اصلا کسی به استقبالت نمیومد دلگیر نشو ، این قصر زیادی غمگینه!
تهیونگ چشماش و تو کاسه چرخوند : اصن بهش فکرم نکردم، اون آلفای هات و فیس ابهتش فکرم و اسیر کرده!
خدمتکاره بیچاره فوری هینی کشید و نعظیم کرد : وای الهه ی ماه ، ببخشید ببخشید که بی احترامی کردم شما الان لونای این پک هستین، معذرت میخوام سرورم !
تهیونگ لبخندی زد و ذوقش و تو دلش مخفی کرد : بیخیال آجوما ،شما کلی بهم اطلاعات دادی ، من ازت خیلی ممنونم.آجوما نفس راحتی کشید و سرتکون داد و در دل از الهه ی ماه تشکر کرد که لونای رو اعصابی گیرشون نیومده.
____________
تو سریال زیبای حقیقی من طرفدار هان سوجون بودم
اما الان چا اون وو خیلی هات شده :)))))
ولی هیشکی به کاریزما توماس فاکینگ شلبی نمیرسه
دوساله کراشمه
گفتم آشنا شین باشیا پارت دیگه آپ کنم؟
خب...
وای نات؟
YOU ARE READING
༒︎𝑫𝒂𝒎𝒏 𝒔𝒆𝒅𝒖𝒄𝒕𝒓𝒆𝒔𝒔
Fanfiction[کامل شده] ❤️خلاصه کیم تهیونگ، پرنس زیبای سرزمین رد مون. گول چهره ی زیباش و معصومش و نخورید . موقعیت پیش بیاد از هر گرگی بی رحم تر میشه. اون یه رازه داره ، پشت اون همه زیبایی چی مخفی کرده کرده؟ چی میشه اگه جفت پرنس تهیونگ ، یه دارکر باشه ؟ اونم آلفا...