(𝑝𝑎𝑟𝑡 34) حسودی

7.1K 1K 186
                                    

(چطوریه که اینقد بهم میان؟ چه ویکوک چه کوکوی)

به پشت چرخید ،‌ نمیتونست بخوابه و هی تو جاش وول میخورد.

از حالت درازکشیده به نشسته دراومد ، وقتی وارد اتاق شده بود با جای خالی جونگکوک‌ مواجه شده بود، بالکن، حموم و تمام قسمت های اتاق و گشت ،نبود.

پس تصمیم گرفت بخوابه ، اما نمیتونست، انگار به خوابیدن تو بغل آلفا عادت کرده بود.

آخر شب کجا میتونه رفته باشه؟
چرا چیزی به من نگفت؟
یعنی الان کجاس؟
کی برمیگرده؟

نگران بود ، و این نگرانی و دوست نداشت، تهیونگ از بی خبر بودن از چیزی خوشش نمیومد.

______

_ اون نباید بفهمه آواتار کیه.

جونگکوک گفت و ایمی سر تکون داد : نمیدونه ، ولی ممکنه بفهمه آلفا .

جیکوب خیلی به آلفا نزدیک بود و تقریبا بدون هم کاری انجام نمیدادن ، پس جونگکوک با اعتماد کامل به اون درمورد لونا و آواتار بودنش گفته بود ، ایمی هم از جیکوب فهمیده بود.

جیکوب کنار ایمی نشسته رو مبل زانو زده بود ، مچ‌ دست زخمی ایمی و ضدعفونی که کرد ، قبل از باند پیچی کردنش نامحسوس لیسی به زخم زد .

ایمی تمام موهای بدنش سیخ شد و با تعجب به جیکوب که از جاش بلند میشد نگاه کرد، اون کارو انجام داد تا زودتر خوب شه؟ بخاطر من؟

جیکوب روبه آلفا گفت : شاید همین الان هم تو قصر جاسوس داشته باشه ، باید مواظب باشیم آلفا .

جونگکوک چند لحظه به چشمای جیک خیره شد ، میدونست جیکوب حرفی و الکی نمیزنه : به کسی شک داری؟

جیکوب لبخندی زد و شونه هاش و انداخت بالا : شاید.

ایمی آهی رفتارای جکیوب کشید ، چطور میتونه همیشه لبخند بزنه؟

از جاش بلند و همزمان که از اتاق خارج میشد گفت: بکشش ، فرقی نداره کی باشه.

رفت و ایمی و جیک و تنها گذاشت.

ایمی دست پاچه با نگاهی که به زمین دوخته شده بود لب باز کرد : آممم...منم برم بخوابم دیگه..آره.

سمت در قدم برداشت ، با یک تصمیم آنی راهی که رفته بود و برگشت و روبه جیکوبی که با لبخند نگاش میکرد گفت :ممنون.
و فوری خارج شد .

______

بلاخره برگشت ، تو دلش گفت و نفس راحتی کشید

جونگکوک فکر نمیکرد تهیونگ تا الان بیدار باشه ، داشت پیرهنش و درمیاورد ، برگشت سمت تخت بره ، که تهیونگی رو دید که دست به سینه با چشمای درشتش منتظر نگاش میکرد .

تک خندی با تعجب زد و کنارش دراز کشید.
قولنج گردنش و شکوند و تهیونگ و از کمر گرفت تا دراز بکشه ، آروم گفت : چرا تا الان نخوابیدی کیتن‌.

༒︎𝑫𝒂𝒎𝒏 𝒔𝒆𝒅𝒖𝒄𝒕𝒓𝒆𝒔𝒔 Where stories live. Discover now