جیکوب آروم وارد اتاق شد با دیدن آلفا که جفتش و بغل کرده بود لبخندی زد و و گفت : سرورم میخوا..
تهیونگ با شنیدن صدای جیکوب فوری از جونگکوک جدا شد و گفت: م من میرم ببینم جیمین کجاست...آره.
و فوری ازشون دور شد.جونگکوک ناراضی به راه رفته ی امگایی که تا دقایقی پیش بین بازوهاش بود خیره بود و دستاش هنوز توهوا بودن که با صدا کردنش توسط جیکوب اخمی و با نارضایتی از جدا شدن جفتش سمت جیک چرخید: یاااااا....نمیبینی آلفات با لوناش خلوت کرده؟ چرا مزاحم میشی.
جیک با نیش باز و خوشحالت گفت : پس بلاخره قبول کردین شما آلفا و جفتتون میشه لونای پک .
جونگکوک با و حرص از پشت دوندنای قفل شده اش گفت : کارت رو بگو جیک، کمتر حرصم بده.
جیک یهو جدی : بله آلفا، پزشک برای مادر از راه رسیدن.
جونگکوک با ناراحتی و اخم سر تکون داد و آهی کشید.
مادرش تا کی میخواست به این حال بمونه؟دکتر آوردن واسش کار درستیه...نمیتونست مادرش و تو این حال ببینه، قلب اون و یونگی تحمل اون شکلی دیدنش رو نداشت.
________
جیمین با لبخندی زیبا از خوشرفتاری چند دقیقه قبل یونگی ،روی میزی که توی بالکن بود نشسته بود.تهیونگ بلاخره تونست با کمک و راهنمایی خدمتکارا به اتاق یونگی برسه.
کنار جیمین نشست.
جیمین با دیدن گونه های سرخ تهیونگ به قهقهه افتاد .
تهیونگ با چشم غره گفت : یااااا هیونگ، به چی میخندی؟!؟
جیمین اشکای چشاش و پاک کرد : باورم نمیشه، برای اولین بار گونه هات از خجالت سرخن، مطمئنم کاره جفتته.
تهیونگ خندید : یا یا یا هیوووونگ، اون خیلی جذاب، من همین الان میتونم برای بازوهاش غش کنم.جیمین خنده شو جمع کرد و جدی شد ، و بادست به بازوی تهیونگ زد : اینقد منحرف نباش تهیونگ ، توالان لونای این پکی، یکم باوقار باش.
تهیونگ: چی..؟! ل لونا؟ من؟؟؟؟؟
____________________
تامی نامرد است
تامی کم مینویسد
تامی جبران میکند
(☞ ಠ_ಠ)☞
ESTÁS LEYENDO
༒︎𝑫𝒂𝒎𝒏 𝒔𝒆𝒅𝒖𝒄𝒕𝒓𝒆𝒔𝒔
Fanfic[کامل شده] ❤️خلاصه کیم تهیونگ، پرنس زیبای سرزمین رد مون. گول چهره ی زیباش و معصومش و نخورید . موقعیت پیش بیاد از هر گرگی بی رحم تر میشه. اون یه رازه داره ، پشت اون همه زیبایی چی مخفی کرده کرده؟ چی میشه اگه جفت پرنس تهیونگ ، یه دارکر باشه ؟ اونم آلفا...