(𝑝𝑎𝑟𝑡14)خشم جیمین هیونگ

9.4K 1.5K 266
                                    

(کاور ناموسا * مردن از خنده)






_ کجا بودی ؟
کای پرسید و به بکهیونی که تازه از راه رسیده بود چشم غره رفت .
بکهیون خون کنار لبش و پاک کرد
و پوکر گفت : رفتم عمم و گاییدم،
خب کجا بودم؟ دنبال شکار بودم‌.

کای نفس حرصیی کشید : من هیونگتم کزکش، یه خورده بهم احترام بزار، بزار چانیول برگرده خونه، جوری کارات و گزارش میدم تا کاری کنه سه روز نتونی راه بری

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

کای نفس حرصیی کشید : من هیونگتم کزکش، یه خورده بهم احترام بزار، بزار چانیول برگرده خونه، جوری کارات و گزارش میدم تا کاری کنه سه روز نتونی راه بری.

بکهیون از شنیدن اسم جفتش فوری رفت پیش هیونگش : یاااا هیونگ، خب چیکار کنم ، بشینم خونه چیکار ؟نه خودت بگو صبح تاشب قیافت و نگاه کنم که چی

یهو لبخند ملوسی زد و سرش و به شونه کای مالید : من که میدونم‌ هوام و داری به چانی چیزی نمیگی.
لپ کای رو بوسید و سمت اتاقش رفت .

کای ادای گریه کردن درآورد، و با خودش فکر کرد: من واقعا کمبود محبت و احترام دارم.

_______

جونگکوک با دیدن رون های توپر و سفید تهیونگ فاکی گفت و جفت زیباش و از پشت بغل کرد و بوسه ای به گونش زد : صبح بخیر.

تهیونگ با لبخند سمتش برگشت و خودش و از بغل آلفا کشید بیرون تا مشتاق ترش بکنه: صبح بخیر آلفا.

جونگکوک با حرص نفسی کشید و غرشی کرد که امگا از شنیدنش لذت برد.

با یاد آوری اینکه امروز به گفته ی جیکوب تونستن بادیگادر وکیل قاتل پدر و پیدا کنن آهی کشید.

سمت تهیونگی که تو این مدت تو دستشویی لباساش و عوض کرده بود برگشت : من بیرون کار دارم ، برا صبحونه نیستم .

تهیونگ سری تکون داد و باشه ای گفت .
آلفاش چرا اینقد کار داشت.
______

جین با دیدن پزشک کیم که با بقیه دور میز نشسته بود تعجب کرد ، این وقت صبح اینجا چیکار داشت.
از اون آلفا خجالت می کشید....

سعی کرد نادیده اش بگیره ، بلند سلام کرد که جوابش و دادن‌.
روبه یونگی همزمان که می نشست گفت : یونگ ، از کی تا حالا پزشکا با بیمارشون صبحونه کوفت می ..... ببخشید ، نوش جان میکنن.

تهیونگ بلند زد زیر خنده و جیمین با چشمای قلمبه شده تو دلش هینی کشید.

یونگی از پررویی مادرش خندید ، مادرش هیچ موقع رعایت نمیکرد ، اون همیشه همینه.

_ جینی، نامجون قبل از اینکه پزشک تو باشه هیونگ منه‌.

نامجون هم با لبخند رو اعصابی سمتش برگشت : خیلی عذر میخوام لونا ،اگه باعث میشم معذب شین دیگه تکرارش نمیکنم.

شت اون چال لپ داره

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

شت اون چال لپ داره.
ووووش خدا نگاش کن ، دوتاااان
یهو به خودش اومد و نیشش و باز کرد : اولا من لونا نیستم دیگه،
و اون امگای خوشکل لوناست......(به تهیونگی که از رفتن جونگکوک یخورده دپ بود اشاره کرد، با حرف جین خندید و چیزی نگفت ).........دوما (سمت یونگی برگشت و بهش توپید)یونگی، پدرسگ صدبار نگفتم با اسم صدام نکن؟ سوما ...چی بود؟ آها..‌‌....هیچ گرگی نمیتونه باعث شه که من معذب بشم‌. و با بیخیالی شروع کرد به خوردن.

نامجون نیشخندی زد و گفت : بله لونا درست میگین.
و چشمکی بهش زد.

جین از باز لونا خطاب شدنش خواست باز حرف بزنه که جیمینی که حوصلش سر رفته بود بلند گفت : یاااا بس کنین ، این همه حرف زدین هنوز چیزی نخوردین‌‌.
همه بدون حرف اضافه ای صبحونشون و خوردن و زمزمه ی تهیونگی که با خنده میگفت : خشم جیمین هیونگ.
باعث شد یونگی ریز ریز بخنده ، اون اصلا توقع نداشت امگای آرومش بتونه عصبی شه .
_____________________

پارتا چرا هی دارن طولانی تر میشن ⁦ಥ_ಥ⁩
تامی کونش پاره شد خب ⁦🥺⁦🤚🏼⁩😂
ورود اکسو به فیکشن و بتون تبریک میگم 🔥

این قسمت درد و دل تامی است میتوانید رد شوید

امروز آخرین روز بود، مدرسه تموم :)
من نهمم ؛و خب فک کنم از اینجا به بعد دیگه راهم از دوستام جدا شد.
همه بغلم کردن جز رفیق شیش سالم که لحظه به لحظه دوران دبستان و راهنمایی و باش بودم ، نه من رفتم سمتش ، نه اون اومد، غرورمون حفظ شد ، اما دلم یه دنیا گریه میخواد.

فک کنم قسمت نیس باهم رفیق باشیم ، هرسال یه مشکل بزرگ پیش میاد بینمون، که من دلم نمیاد آشتی نکنیم و میرم پیشش
اما خب دیگه خستمه شدم.

من خیلی اذیت شدم ، نه فقط اون
همه اذیتم کردن

نمیدونم شکست عشقی دردش چقده، ولی هیچ وقت جرئت نکنین که از رفیق قدیمیتون جدا شین

اینطور نیس که اومدم اینجا چس ناله کنم ، فقط امروز احساساتم فوران کرده ببخشید

༒︎𝑫𝒂𝒎𝒏 𝒔𝒆𝒅𝒖𝒄𝒕𝒓𝒆𝒔𝒔 Where stories live. Discover now