(𝑝𝑎𝑟𝑡11)امگای آروم

9.8K 1.6K 270
                                    

{کاور خیلی شبیه صحنه ی پارت 9 عه :) فقط بیرون آب عه}

جونگکوک از جاش که مخصوص آلفای پک بود پا شد و با قاشق و به گیلاسی که دستش بود چند بار زد تا توجه هارو جلب کنه ،

و با صدایی رسا بلند جوری که همه بشنون گفت : فکر نکنم لازم به گفتن باشه ،

همه متوجه شدین که جدیدا ، من جئون جونگکوک به جای پدرم آلفا جئون جونگهیون، آلفای پک دارکرز شدم.

و با نگاهی پر جذبه که ترس به تن حاضرین می انداخت بهشون نگاه کرد تا اگه معترضی هست بدونه، و نگاه ناراضی جیانگ که دایی اش بود و نادیده گرفت
اشتباه نکنید اون از آلفا شدن جونگکوک ناراضی نیست
اون نگرانه جونگکوکه.

گلوش و صاف کرد و ادامه داد : البته که دلیل این جشن و مهمونی آلفای پک شدنم نیست ؛ در واقع برای آشنایی با لونای جدیدتون این مراسم و گرفتیم .

و با لبخند نگاهش و سمت تهیونگی که پوزخند زده بود داد و دستش و سمتش دراز کرد.

تهیونگ فوری پوزخندش و جمع کرد، اون نمیخواست کسی با دیدن پوزخندش فکر کنه که داره مسخره میکنه جمع و ، اون فقط از غرور پوزخند زده بود.

دستش و تو دست آلفا گذاشت و با لبخند سمتش رفت ،نگاهی به جمع انداخت و تعظیم کوچولویی کرد ، ترجیح داد با شوخی و وانمود کردن به اینکه استرس داره دلشون و بدست بیاره : آه خب، سلام.

حاضرین خندیدن ، جونگکوک خنده کوتاهی کرد و نگاهش و به چشمای تهیونگ داد : معرفی میکنم،پرنس کیم تهیونگ ، شاهزاده ی پک رد مون ، جفت من.

تهیونگی لبخندی به روش زد و پلکی زد .

یونگی در سمتی دیگر با نگاه پر افتخار به دونسنگش که آلفای پک شده بود نگاه میکرد، اون کاملا برای این جایگاه شایسته است.

__________
جین با استرس دستی به لباسش کشید.

دیشب با حرف های اون پزشک کیم لعنتی قانع شده بود که برای جشن از اتاقش بیاد بیرون و با جفت های دو پسرش آشنا شه.
آروم قدم برداشت و از پله ها پایین اومد.
جمع با دیدن لونای سابقشون همگی با شوق سمتش برگشتن و تعظیم کردند.
جین خندید و اونم تعظیم کوتاهی کرد.

یونگی فوری با دیدن مادرش جونگکوک و صدا کرد و سمتش رفتن : مادر ، خوبی؟
جونگکوک گفت و جین هم برای اطمینان با لبخند سر تکون داد‌.
تهیونگ با دیدن جای خالی جونگکوک متوجه شد که سمت مادرش رفته ، از جاش پا شد و سمتشون رفت.

جیمین با متانت جلو رفت و تعظیم کرد : سلا لونا ، من کیم جیمین هستم‌.
جین خندید و با تحسین به جیمین نگاه کرد و سمت یونگی چرخید : خدای من....یونگ؟ جیمین جفت توئه؟

یونگی با نیشخند و نگاهی از خود راضی جیمین و سمت خودش کشید : آره مادر ، یه فرشته گیرم اومده، از تو هم خوش قیافه تره.

جیمین سرخ شده با آرنج زد تو شکم یونگی : شوخی میکنه .

جین که متوجه شده بود جیمین خجالتیه : من به حرفای یونگی عادت دارم ، هرچند اینبار حق با اون بود....برگشت سمت یونگی و با اخم : جفتت و اذیت نکن یونگ، دوروز ولت کردم پررو شدی .

جونگکوک قهقهه زد و دست تهیونگی که تازه بشون رسیده بود گرفت و گفت : فکر کنم جین عه غرغرو داره برمیگرده.
یونگی هم با شیطنت خندید.

جین از دیدن زیبایی جفت پسر کوچیکش واو گفت ، جونگکوک تو زندگی قبلیش چیکار کرده بود که مستحق همچین امگایی باشه؟

تهیونگ با لبخند دستش و به نشونه ی سلام جلو آورد : سلام لونا، من تهیونگم، شما اسمتون چیه؟

جیمین لب گزید و سرش و به نشونه تأسف تکون داد،
جونگکوک تک خندی زد ، کم کم داره با اون امگا آشنا میشد ، اون بچه هیچ موقع دست از کنجکاویش بر نمیداشت.

جین نیشخند زد ، وبه تهیونگ دست داد : یااااع ، تو برای جفت جونگکوک بودن زیادی زیبایی، پسرم لیاقتت و نداره.

جونگکوک با تعجب گفت : مادر؟

این و گفت ، اما بخاطر یه روحیه شاد مادرش که برگشته بود در دل بی نهایت خوشحال بود.

تهیونگ بلند خندید ، مادرشون خیلی باحال بود

جینی اخم کرد : و زهر مار، این و تو خیابون ول کنی میدزدنش خو.

تهیونگ ابروش و بالا انداخت و سرش و روی شونه ی جونگکوک گذاشت و با شیطنت گفت : آره من یه امگای آرومم که اجازه میدم بدزدنم.

جونگکوک با فکر به اینکه کسی جرئت کنه امگاش و بدزده اخمی کرد ، با دیدن سر تهیونگ که روی شونش بود ، برای بو کردن گردنش تحریک شد اما جلو خودش و گرفت.

جیمین با خنده گفت : بیخیال، تهیونگ و وسط یه مشت آلفا ول کنی هم چیزیش نمیشه، و بابت اینکه آلفاها سالم میمونن هم اصلا مطمئن نیستم.

جین خندید ، اما جونگکوک ابرویی بالا انداخت ، قضیه مشکوک بود،
آخه محض رضای فاک
اون فقط یه امگا بود..‌..جیمین چی میگفت...؟

__________
چه خبرته تامی
این همه آپ برا چی
وقتی کامنتا به سی تا هم نمیرسن ذوق کنی 💔

༒︎𝑫𝒂𝒎𝒏 𝒔𝒆𝒅𝒖𝒄𝒕𝒓𝒆𝒔𝒔 Where stories live. Discover now