7

136 53 54
                                    

* اسم پسره چی بود؟

" کانگ یون شیک.

* ولی خب این طبیعیه که دو نفر از هم جدا بشن.... چرا به نظرت به اون جعبه ربط داره؟

" فرض کن خانوادت رو تهدید میکنن و تو دقیقا از همون روز برای آرامش و استراحت روانی تصمیم میگیری بری مسافرت.

* هو مینجو رفته مسافرت؟؟؟

" دوستاش گفتن از اول هفته دانشگاه نیومده و بهشون خبر داده میره مسافرت.

* دقیقا از روزی که جعبه‌ی اول فرستاده شد.

- شت.... اینجا چقدر بزرگه....

چانیول بهشون نزدیک شد. سوهو با تعجب بهش نگاه کرد

- اینجا چیکار دارید اخه؟

" چانیول شی.... تو اینجا چیکار میکنی؟

- اومدم اینو بهتون بدم....

کاغذ رو به سمت سهون گرفت.... با باز کردن کاغذ سهون آدرسی که روی کاغذ بود رو خوند

* اهان..... حالا یادم اومد.

- حالا چی هست؟
چانیول با کنجکاوی پرسید

* از کیونگسو خواسته بودم آدرس جایی که اون جعبه ها ساخته میشه رو پیدا کنه.

" آدرس جعبه ها؟

* اره.... وقتی به بدنه‌ی جعبه دست زدم متوجه‌ی جنس خاص بدنه‌ی جعبه شدم.... از کیونگسو خواستم درموردش برام تحقیق کنه و حالا رسیدیم به دوتا آدرس.

چانیول و سوهو سرشون رو تکون داد

" ولی چانیول شی.... چرا این کاغذو تا اینجا آوری... میتونستی آدرسو رو برامون پیامک کنی.

چانیول لحظه ای بدون هیچ عکس ‌العملی به سوهو نگاه کرد و ثانیه ی بعد با عصبانیت داد زد

- من اون بچه رو میکشم.

جوری که کیونگسو از چانیول خواست اون برگه رو به دست سهون برسونه ، فکر کرد حتما حکم یا کاغذ حاوی اطلاعات خیلی مهمه که حتما باید شخصا خودش اونو برسونه و انگار اون بچه زرنگ تر از این حرف ها بود و اونو سرکار گذاشته بود.

سهون در حالی که میخندید گفت: تو برو این کارگاه و درمورد جعبه ها پرس و جو کن.منم میرم اون یکی آدرسو سر کشی کنم.

" منم میرم دنبال کانگ دو شیک.

سهون سرشو تکون داد و سوهو با سرعت ازشون جدا شد....

* هی .... خوبی؟

چانیول عصبی به سهون که همچنان آثار خنده روی صورتش بود نگاه کرد: اگه زدمش حق نداری جلومو بگیری.

بار دیگه انگشتشو روی  زنگ فشار داد و اینبار هم هیچ جوابی نگرفت.... کمی عقب رفت و به ساختمون قدیمی مقابلش نگاه کرد.... دختری مثل هو مینجو که توی اون کاخ زندگی میکرد عاشق پسری مثل کانگ دو شیک شده بود. پسری که وضعیت مالی اصلا با مینجو قابل مقایسه نبود.

Angel S1Where stories live. Discover now