10

134 57 74
                                    

" آخ.... یکم یواش تر

کلافه پدضدعفونی رو توی ظرف انداخت و با تکیه دادن به صندلیش طلبکار به سوهو نگاه کرد

" چرا فقط حرف نمیزنی و هردومون رو راحت نمیکنی؟

× چون اگه حرف بزنم دائم بهم میگی غرغرو .....

" خب من اون روی غرغرو تورو بیشتر از این حالت عصبیت دوست دارم.

× هیوووونگ..... اخه چرا باید همچین کاری بکنی؟ فکر کردی نمیدونم میتونی راحت از همچین چیزی جا خالی بدی؟

"کای

دستشو جلو برد ولی کای اونو با شدت پس زد

× همیشه میگی مراقب خودم هستم، نگران نباش، چیزی نمیشه.... ولی نگاه کن.... هنوز هیچی نشده ۴ تابخیه خوردی. وقتی انقدر خونسردی و اینجوری میبینمت بیشتر نگرانم میکنی.....  ببینم نکنه مازوخیسم داری؟

" کای..... بیا فرض کنیم یه تصادف کوچیک بوده. تو چرا انقدر بزرگش میکنی؟

× چون نمیخوام اتفاقی برات بیوفته. میدونی چیه عمرا دیگه بذارم تنهایی بری اونجا.

" لازم نیست تو بیای

× لازمه‌..... ما هیچ وقت از هم جدا نمیشدیم. چرا اینبار انقدر بینمون فاصله میندازی؟

کای عصبی و بدون کنترل صداش حرف میزد و سوهو فقط سعی میکرد خونسرد بمونه و بهش حق بده. البته کای زیادی داشت همه چیزو بزرگ میکرد و این کم کم داشت کلافش میکرد

" چون اینجا کره‌ست..... کره کای......

کلماتشو محکم و جدی بیان میکرد. اینبار کای حرف دیگه ای نزد.

× بیا بخوابیم.... امشب پیش من بخواب.

کای با ملایمت گفت .سوهو سرشو تکون داد و روی تختی که توی اتاق بود دراز کشید.کای پیراهنشو بیرون اورد و کنارش دراز کشید.به سمت سوهو چرخید و وقتی دید بهش پشت کرده آروم بهش نزیک شد و اونو از پشت بغل کرد

× معذرت میخوام هیونگ. من فقط خیلی نگرانت شدم.

با حس دست های گرم سوهو روی دست هاش لبخندی زد. لازم نبود حرفی بشنوه. همین مشخص میکرد که مشکلشون حل شده.

- با کی حرف میزدی؟

& اوه.... چان.... ترسوندیم.

جلو اومد و گونه‌ی چانیول رو بوسید.

& خسته ای؟

- نه زیاد..... نگفتی کی بود؟

& بیا اینجا بشینیم.

دست چانیول رو کشید و روی کاناپه کنار هم نشستن.

& راستش یکی از دوستام از ایتالیا باهام تماس گرفت.یه نمایشگاه کلاسیک قراره توی رم برگزار بشه و اون ازم دعوت کرد که برم اونجا. چون تابلوهایی که اونجا نمایش داده میشن خیلی خیلی خاص هستن. ممکنه هیچ وقت  دیگه نتونم ببینمشون.

Angel S1Where stories live. Discover now