به شکل باور نکردنی بعد از تیراندازی احساس خیلی بهتری نسبت به نیم ساعت قبل داشت.
گوشی رو از روی گوش هاش برداشت و به سمت جایی که سوهو نشسته بود چرخید
* حالا میتونم برم؟
سوهو جلو اومد و مقابلش ایستاد
" حالت خوبه؟
کلافه نگاهش کرد
* ببینم مامانمی یا دکتری؟سوهو خندید
" هرکدوم که بخوای میتونم باشم.* انقدر عجیب نباش....
با قیافه ای گرفته گفت* بیا بریم. ساعت از ۹ گذشته.
" صبر کن.
* چیشده باز؟
" بیا بریم برای شام یه چیزی بخریم.
* میتونیم سفارش بریم
بازوی سهون رو گرفت و دنبال خودش کشید
" بیا دیگه.... یه هوایی هم به سرمون میخوره. میتونیم درمورد پرونده هم حرف بزنیم.توی پیاده رو راه میرفتن
" هوا کم کم داره سرد میشه.* اوهوم.
" سهون بعد از کمی مکث گفت
* تو اون چیزا رو از کجا بلد بودی؟
" کدوم چیزا؟
* همونایی که با دیدن اجساد گفتی.
" اهانننن.. خب انگار یکی اینجا توانایی هایی داره.
به شوخی گفت ولی سهون انگار نمیخواست گاردشو پایین بیاره.
*جواب بده!" خب من دانشجوی پزشکی بودم.
* بودی؟
" خب دقیق تر بگیم من فارغ التحصیل هم شدم ولی مسیرمو عوض کردم.* شدی مشاور ؟ راستشو بخوای هنوز دقیق نمیدونم تو چه جوری توی تیم مایی.
سوهو خندید....
" نظرت چیه امشب از اونجا شام بگیریم؟- حس میکنم باید برای روانکاوی پیش یه دکتر برم... افسردگی که تو وجودم موج میزنه رو حس میکنم.
+ احتمالا اون چیزی که حس میکنی نوشابه و غذا هایی هست که خوردی.
- یااااا..... این بچه چرا انقدر بی ادبه.
+ اخه کدوم آدمی ۳ روزه افسرده میشه؟ نکنه کات کردی که انقدر داغونی؟
سهون به مکالمه جالب چانیول و کیونگسو گوش میداد و البته گاهی نگاهشو به سوهو مینداخت که چند دقیقه ای بود با تلفنش مشغول حرف زدن بود.
- زبونتو گاز بگیر بچه.... اگه یه روزی کات کنم قطعا همون روز میمیرم.
+ خدای من..... تو واقعا تو رابطه ای؟
کیونگسو با تعجب پرسید
-معلومه که هستم.....
چانیول با افتخار گفت
YOU ARE READING
Angel S1
Fanfictionحل پرونده های خاص با تیم خاص، اعضای تیمی که کاملا غریبه بودن و راز های بینشون کم کم فاش شد. راز هایی که رابطه نوپای بین اونارو به چالش میکشید. ولی اونا میتونستن تبدیل به چیزی فراتر از چند غریبه بشن؟ 𓂀main couple: hunho 𓂀side couple : chanbaek,k...