18

121 49 81
                                    

"به نظرت امشب اصلا چیزی نصیبمون میشه؟

*منکه امیدی ندارم. بهتره بریم.

"اوهوم... به هر حال اون گفت که بعضی شبا میاد و همیشه کل تایم باز بودن بار رو اینجا میگذرونه.

*پس بیا بریم.

سوهو سرشو تکون داد و از پشت میز بلند شد..... کمی مکث کرد و به سمت سهون چرخید

"من قبلش میرم دستشویی.

* همراهت بیام؟

"من بچم؟

بدون توجه‌ای اضافه ای به سهون به سمت دستشویی رفت. مقابل آینه ایستاد و به چهرش نگاهی انداخت. زمانی زیادی از آخرین باری که خودشو اینجوری میدید گذشته بود. با چهره و ظاهری که جلب توجه میکرد .

دستمالی رو از جیبش بیرون اورد و با خیس کردنش مشغول پاک کردن میکاپ سبک صورتش شد. از اینکه بیشتر از این اون چهره رو تحمل کنه متنفر بود.

وقتی که از دستشویی بیرون میومد با برخوردش با شخصی ایستاد و معذرت خواهی کرد

£ باید بیشتر مراقب باشی. ممکنه به کسی آسیب بزنی.
با شنیدن صدای بم و خاص مرد جا خورد و نگاهی به چهره ی مرد انداخت
صورت استخوانی، چشم های کشیده و البته متفاوت مرد نظرشو جلب کرد

مرد لبخندشو پر رنگ تر کرد. ولی سوهو با اخمی ازش فاصله گرفت.

به سرعت از بار خارج شد و به سمت ماشین سهون که دور تر از ورودی پارک بود رفت و سوار شد‌

*خوبی؟

سوهو همچنان توی فکر بود. نگاه اون مرد حس خوبی بهش نمیداد .

* هی...

دستپاچه به سهون نگاه کرد
"چی؟

*چیزی شده؟

"اممممم.... من یه جایی کار دارم.
از ماشین پیاده شد و با قدم های بلند دوباره به بار برگشت. سهون جا خورده بود. اصلا نمیدونست دلیل این رفتار های گیج سوهو چی بود. یعنی اونم باید به بار بر میگشت یا منتظر میموند؟

با ورود دوباره به بار نگاهشو چرخوند و با ندیدن اون مرد عجیب نا امید شد. نمیتونست بگه جذب صدای عمیق مرد نشده ولی چیزی که عجیب تر بود حسی بود که از نگاه مرد بهش دست داد. چیزی که قبلا سوهو تجربه کرده بود و میدونست اون نگاه برای یه آدم با شخصیت معمولی نیست‌.

*هی....

با شتاب به عقب برگشت و به شخصی که بازوشو لمس کرده بود نگاه کرد

"سهون

*چرا چیزی نمیگی؟

سهون آدمی منطقی بود و نمیتونست با جمله ‌ی اینکه حس کنم یه آدم غیر طبیعی رو دیدم قانع بشه. اون به مستندات بیشتر اهمیت میداد تا احساساتی که از برخورد با دیگران بهش میرسید.

Angel S1Where stories live. Discover now