Part 02

239 64 3
                                    

کیونگسو تنها توی راهروی شلوغ مدرسه قدم میزد تا به کلاب آشپزی برسه. حدود پنج دقیقه ای میشد که از اکیپ دوست هاش جدا شده بود تا به کلابش بره و چون کلاب موسیقی سه تا دوستاش کنسل شده بود، اونا میتونستن مدت زمان بیشتری رو کنار هم بگذرونن... درحالی که خودش باید با آقای جانگ درمورد جنس خمیر کیک بحث کنه!

چشم هاش رو بی حوصله توی کاسه چرخوند و دست راستش رو دراز کرد؛ نوک انگشت هاش روی ردیف لاکرهای سمت راست راهرو کشیده شد و بلافاصله حس خوبی توی وجودش جریان پیدا کرد. همیشه آرزو داشت به جای لاکرها، انگشت هاش رو روی بوته های گل رز بکشه. توی حیاط خونه اش توی یه باغ تاب بازی کنه و گوشواره های بلند بندازه.
ولی نمیتونست.

دلایل زیادی هم برای 'نتونستن'ـش وجود داشت. مثلا یکیش این بود که پدرش اجازه نمیداد پسر امگاش، مثل باقی امگاها روحش رو رها کنه. یا مثلا دلیل دیگه اش هم این بود که خونه ای توی باغ نداشت که بخواد 'تاب' داشته باشه! و حتی دلیل دیگه اش وجود یه آلفای پر رو به اسم کیم جونگین بود.

با اینکه حتی کیونگسو هم شجاعتش رو تحسین میکرد ولی نمیتونست بیخیال این موضوع بشه که یه بار بهش گفته بود 'رایحه ی گل رز امگاییش توی ذوق میزنه.' اون زمان حقش بود بمیره؛ ولی سوهو هیونگ نذاشت و اون آلفای لعنتی با تصور اینکه احتمالا تنها 'آلفای مدرسه ست که حق داره با کله شق ترین امگای دبیرستان در بیفته و اذیتش کنه، مدام براش مزاحمت ایجاد میکرد.

کیونگسو نفس عمیقی کشید ولی وقتی خواست اون رو آزاد کنه، با صورت به جسم محکم و پهنی برخورد کرد. یادش نمیومد که مانعی سر راهش وجود داشته باشه؛ ولی وقتی یک قدم عقب رفت و سرش رو بالا اورد، تونست قیافه ی 'نحس' جونگین رو تشخیص بده.

"چقدر از بعد آشنایی با تو، رایحه ی شکلات فندقی آزاردهنده شده..." با لحن بدی تیکه انداخت و خواست مسیرش رو عوض کنه که دست قدرتمند آلفا مسیرش رو سد کرد."احتمالا آزاردهنده تر هم میشه اگر یه وقت بخوای شکلات فندقی بخوری"

آلفا جواب کیونگسو رو داد و با سرعت، راهش رو در جهت مخالف امگا باز کرد و از دیدش خارج شد. کیونگسو نمیتونست نگاه ناباورش رو از راهروی خالی رو به روش بگیره. جونگین تقاص این حرف کثیفش رو پس میداد.
به هر حال کیونگسو، به هیچ وجه یه امگای مظلوم و تو سری خور نبود.

لااقل، نه مثل لوهانی...

***

"چه- چه اتفاقی میفته اگر وارد هیت بشم؟" لوهان با شک از بکهیونی که غرق شطرنج بازی کردن با سوهو بود پرسید و تمرکزش رو بهم زد و باعث شد بخاطر حرکت اشتباهش، بتا وزیرش رو توی زمین بزنه.

"کیش و مات." سوهو با پوزخند گفت و منتظر بود امگای مو آبی بهش ده تا تیله ی طلایی ای که سرش شرط بسته بودن رو بده ولی به جاش امگا فقط صفحه ی شطرنج رو با حرص برعکس کرد و با لب های آویزون به سمت لوهان دوید. کنارش روی تخت نشست و سرش رو پشت شونه ی دوستش مخفی کرد.

【 Addicted 】(HunHan.ver)Where stories live. Discover now