5"✰༄

2.3K 232 17
                                    

تهیونگ و جانگ کوک بقیه ی روز رو توی تخت تو بغل همدیگه گذروندن.

"ته بیب من برای اینکه تورو حامله کنم الان دیکه خیلی مصمم شدم ، یه تست بارداری میرم میخرم تا ببینیم چی میشه و اگه منفی بود دوباره تلاش کنیم تا زمانی که حامله بشی" جانگ کوک با لحن شیرینی به تهیونگ گفت.

...

(دو هفته بعد)

دو هفته ازون روز میگذشت و جانگ کوک همچنان هرروز به سرکار میرفت. امروز شیفت طولانی نداشت ، از ۹ صبح تا ۱ ظهر بود. اونا هرروز سکس داشتن و تهیونگ تصمیم گرفته بود که خونه بمونه و خونه رو تمیزکنه تا به بدنش هم یه استراحتی بده.

تهیونگ در حالی که خونه تکونی میکرد و به اهنگ گوش میداد منتظر تست بارداری بود که جانگ کوک میخواست براش بیاره.

تهیونگ میدونست ک حامله نیست ، چون واقعا هیچی حس نمیکرد پس تصمیم گرفت که به جانگ کوک دروغ بگه که داشته قرص ضدبارداری میخورده تمام مدت ...خب دروغ زیاد بزرگی نیست.

۱:۵۸ -

جانگ کوک بالاخره با یه پلاستیک توی دستش روش علامت داروخونه بود برگشت

"بیب من تست رو خریدم" جانگ کوک داد زد و توی خونه ی برق انداخته شده توسط تهیونگ چرخید.

تهیونگ از توی اتاق پذیرایی دراومد و به جانگ کوک خوش امد گفت.

"امروز چطور بود؟" تهیونگ با لبخندی بر روی لبش پرسید.

"میدونستی تو خیلی خوشگلی؟"
با این تعریف جانگ کوک گونه های تهیونگ رنگ گرفت.

ولی از ته دل تهیونگ حس بدی داشت چون هرموقع که جانگ کوک. ازین حرفا میزد از خودش ناراحت میشد که چیزی که جانگ کوک. میخواد ، بچه رو ، نمیتونه بهش بده درحالی که جانگ کوک. همیشه هرچی تهیونگ خواسته رو بهش داده.

"ممنونم کوک" با لبخندی گفت و خجالت زده به پایین نگاه کرد.

"بیا این تست رو هرچه زودتر بدیم " و تست رو به تهیونگ داد.

▫️

تهیونگ با امید به اینکه مثبت رو ببینه تیت رو نزدیک چند دقیقه است که داده و منتظر نتیجه است.

یک هفته ازینکه دیگه داروی ضدبارداری مصرف نمیکنه و از شرش خلاص شده گذشته  ، باید الان حامله شده باشه درسته؟

جواب ظاهر شد و منفی بود.

"جانگ کوک ! میتونی من. و به کلینیک برسونی؟" تهیونگ فوری گوشی ش رو برداشت و کفش هاش رو پاش کرد.

[𝐌𝐲 𝐎𝐦𝐞𝐠𝐚]Where stories live. Discover now