(۲۹ فوریه)
[تهیونگ و جانگ کوک قراره روز ۳۱ ژانویه ازدواج کنن یعنی دو روز بعد از نامزدی شون ، بچه ها ۸ ماهشونه]
(گایز من موندم نویسنده اسکل شده یا نه ولی ژانویه قبل از فوریه میاد 😐 زیادی به تایما توجه نکنید مختون میپیچه توهم
فقط این رو بدونید که هر چپتر یه ماه به جلو میریم)🔳
| ۵:۱۹ عصر |
تهیونگ دستاش رو به حالت 'بیا اینجا' حرکت داد و داد زد
جیا بیا اینجا!جانگ کوک که مثل همیشه پشت کامپیوترش درحال کار کردن بود به تهیونگ نگاهی انداخت و گفت
ته اونا هنوز بچه ان حرف تورو متوجه نمیشنتهیونگ هوفی کشید
کار من از تو سختتره جانگ کوک من دارم از این بچه ها مراقبت میکنم درحالی که تو به یه مانیتور زل زدی
دوتا بچه ها رو با دستاش بلند کرد و اونارو به اتاقش برد.جیهیون روی قالیچه نرم و پوفی روی زمین غلت میخورد و جیا با اسباب بازی های رندوم بازی میکرد درحالی که تهیونگ سخت مشغول مرتب کردن لباس های اونا بود.
بلاه بلاه بلاه (ور ور ور) :
'خب پس لباس های جیهیون اینجا میرن و پیشبندت توی این دراور'| ۵:۴۸ عصر |
ازونجایی جیهیون تصمیم گرفت روی زمین بخزه تهیونگ جیا رو بلند کرد و با یه دستش گرفتش.
وقت شامه بچه ها
جیهیون که توی بغل تهیونگ تعادل نداشت و زیاد هعلاقه ای بهش نداشت یه اخلاق جدید سینه خیز رفتن بهش دست داده بود ، پس جیهیون قوزک پای تهیونگ رو با دستاش گرفت و خودش رو به سمت تهیونگ کشید و دستاش رو به بالا گرفت که نشون میداد که میخواد تهیونگ بلندش کنه.تهیونگ با ناله جیهیون رو بلند کرد و موفق شد که برای دقایقی اون رو ثابت نگه داره پس از فرصت استفاده کرد و به اتاق کار جانگ کوک رفت.
تهیونگ جیهیون رو روی زمین گذاشت تا در بزنه.
تهیونگ لبخند شیطانی زد
جانگ کوک نوبت توعه که بچه هارو نگه داری تا من شام درست کنم
جانگ کوک ازینکه تهیونگ پیشش نباشه و مجبور بشه تنهایی از بچه ها نگه داری کنه مانفر بود چون همیشه یه چیزی میشد و تهیونگ عصبی میشد و سرش داد میکشید.

VOUS LISEZ
[𝐌𝐲 𝐎𝐦𝐞𝐠𝐚]
Fanfictionتهیونگ و جانگ کوک دوتا زوج خوشبخت هستن که توسط کسایی که بچه دارن احاطه شدن.تهیونگ به فکر حامله شدن میفته ولی اونا با یه عالمه چالش روبرو میشن. -اسمات -تاپ کوک -باتم ته -ترجمه شده توسط خودم 🌝 -کردیت kookvszn