ووت
نظر
فالو☁️☁️☁️☁️☁️☁️☁️☁️☁️☁️☁️☁️☁️☁️
سهون شبیه خدمتکارا هر چیزی که لوهان نیاز داشت رو براش آماده کرد و وقتی جاشون پهن شد، پسر کوچیک تر با ذهنی درگیر سریع دراز کشید و نگاه گنگش رو به پیرمرد و پسر و نوهای داد که بالا سرش ایستاده بودن و نگاهش میکردن.
+مشکلی پیش اومده؟!
=نه نه...راحت باش...بخواب...
پیرمرد گفت اما هیچ کدومشون ذرهای از جاشون جُم نخوردن.
+من نمی تونم این جوری بخوابم...وقتی سه جفت چشم دارن این طوری نگام میکنن...
=ببخشید...ما هم دیگه میخوابیم...
اوه پیر گفت و تیونگ رو با خودش کشید و سمت دیگهی تشک ها درازکش شدن.
سهون هم با لبخند معذبی به لوهان نزدیک شد و شبیه کسایی که خلافی کردن کنارش دراز کشید و خیرهاش شد.
+واقعا چته؟!
لوهان که حالش اصلا خوب نبود و این رفتار سهون هم حسابی حرصیش کرده بود با حرص هیس هیس کنان زمزمه کرد و سهون فقط با حالت پشیمونی بهش نزدیک شد و تو بغل گرفتتش.
واقعیت این بود که اگه روی یه انسان بیش از حد از نیروهاشون استفاده می کردن ممکن بود به کشتن بدنش و الان سهون مثل سگ ترسیده بود.
هم قبلا بارها از نیروهاش روی لوهان استفاده کرده بود و هم خونش رو خورده بود و این خودش یه ریسک بزرگ به حساب میومد.
اگه بلایی سر لوهان میومد مسلما خودش رو میکشت؛ البته بماند که قبل اینکه خودش، خودش رو بکشه اول پدرش و بعد بقیه اعضای خانواده می کشتنش، چون محض رضای خدا، اونا یه خانوادهی اصیل بودن که تو رزومهی خانوادگیشون تا بحال هیچ قتل انسانی نبود و اگه سهون چنین گندی بالا میآورد پدر هفت جدش در میومد.
لوهان که دید حال سهون از خودش بدترـه شروع کرد به نوازش موهاش و یکم بعدتر حس کرد داره حالش بهتر می شه.
+یه لحظه یه جوری شده بودم...
_چجوری عشقم؟!
سهون با ترس گفت و گردن پسر کوچیک تر رو بوسید و عقب کشید و یکی از دستهاش رو تکیه سرش کرد.
+نمیدونم...یه لحظه حس کردم دارم خفه می شم...اونجا که ایستاده بودیم...حس کردم یه بخشی از حافظم ازم کنده شده...باید برم دکتر؟!
_ببخشید که این چند وقته انقدر اذیتت کردم...حالا برمیگردیم یه استراحت درست و حسابی میکنی...نگران نباش...
لوهان خسته نفس کلافهای کشید و به آسمون که به واسطهی توری خوب مشخص نبود خیره شد.
+حال و حوصلهی پروژهامون رو ندارم...امیدوارم کیونگ خودش یه کارایی کرده باشه...
YOU ARE READING
🧛🏻♂️a real manhwa🧛🏻♂️ [کامل شده]
Fanfiction🧛🏻♂️A real manhwa🧛🏻♂️ "یه مانهوای واقعی" نویسند: boom ژانر: رومنس، اسمات، فلاف، فانتزی، سوپرنچرال، طنز، ددی کینک، هپی اندینگ،... کاپل: هونهان کامل شده همیشه فکر میکردم موجودات تخیلی یه جایی تو یه دنیای دیگه زندگی میکنن، مطمئن بودم چون دوسشون...