درست تو لحظهی فرو رفتن دندونهای تیونگ تو گردن لوهان، برقی از بدن هیولین که توی حمام مشغول دوش گرفتن بود رد شد و شوکه آب رو بست و یکم تمرکز کرد.*این...بوی لوهانه؟!
شوکه گفت و با سرعت از حمام زد بیرون و سمت راه پله رفت و وقتی لوهانِ درازکش شده روی زمین رو دید که با چشمهای از حدقه در اومده به سقف خیره بود جیغی کشید و سمتشون رفت و برادرزادهاش رو تقریبا ازش کند و سمتش برگشت.
*پسرهی احمق...چرا لوهانو گاز گرفتی؟!
سر پسر بچه که دور دهنش خونی شده بود جیغ کشید و با قدرتش اون رو از خودش و لوهان دور نگه داشت، چون پسر بچه هنوزم مثل وحشیها دست و پا میزد تا به سمت لوهان حمله کنه و خونش رو بمکه.
هیولین شوکه سمت لوهان برگشت و محکم جای زخمش رو فشرد.
*لو...لوهان به من نگاه کن...چیزی نیست الان درستش میکنم...
گفت و وقتی نگاه لوهانِ وحشتزده روش افتاد بغلش کرد و سمت اتاق بردش.
☁️☁️☁️☁️☁️☁️☁️☁️☁️☁️☁️☁️☁️☁️
آروم چشمهاش رو باز کرد و آب دهنش رو قورت داد تا شاید بتونه گلوی خشکش رو یکم تر کنه.
+سهون...
وقتی که حس کرد تو بغل کسیه با صدای خشداری سهون رو صدا زد.
_جانم عزیزم...
با تلاش نگاهش رو به سهون داد و همین حرکت کوچیک باعث شد درد وحشتناکی از گردنش شروع بشه و تا مغز استخونش رو بسوزونه.
+درد دارم...
با بغض گفت و نگاه سرخش رو به سهون داد.
_میدونم عزیزم...میدونم...
+تیونگ...تیونگ محکم گازم گرفت...
لوهان با بغض گفت و سهون نتونست از شدت کیوتیش نخنده.
_ببخشید بیبی، ببخشید...تیونگ هنوز بچهاس نمیتونه درست خودش رو کنترل کنه...
+اون...دندوناش وحشتناک شده بود...
لوهان هقی زد و از درد قیافهاش مچاله شد و تا سهون خواست چیزی بگه هیولین وارد شد.
*سلام کوچولوووم...خوبی پسر شجاع؟!
نگاه لوهان روی دختر بزرگتر چرخید و لبخندی بهش زد.
_نونا...فکر میکنی درست باشه که الان بهش بگیم؟! حس میکنم خیلی شوک میشه...از طرفی هم زخمیه...میترسم...
*نه نگران نباش...لوهان کوچولوی ما خیلی قویـه...
دختر وقتی کنار لوهان روی تخت نشست گفت و دستی به موهاش کشید و به عقب هُلشون داد.
أنت تقرأ
🧛🏻♂️a real manhwa🧛🏻♂️ [کامل شده]
أدب الهواة🧛🏻♂️A real manhwa🧛🏻♂️ "یه مانهوای واقعی" نویسند: boom ژانر: رومنس، اسمات، فلاف، فانتزی، سوپرنچرال، طنز، ددی کینک، هپی اندینگ،... کاپل: هونهان کامل شده همیشه فکر میکردم موجودات تخیلی یه جایی تو یه دنیای دیگه زندگی میکنن، مطمئن بودم چون دوسشون...