مارک کردن لوهان؟!سهون حالا متوجه ی این قضیه شده بود که بزرگترین اشتباهِ عمرش رو کرده، چون این بچه تا قبل از این قضیه هم کاملا بیش فعال بود و حالا دیگه حتی نمیتونست جلوی هیچ کدوم از کارهاش رو بگیره.
_لوهان...جان من بسه...
به لوهانی که برای بار هزارم داشت تلاش میکرد تا تو کُشتیِ تخیلی که داشت باهاش میگرفت و سعی میکرد پشتش رو به خاک بماله و ازش ببره زار زد و سعی کرد یکم بدن کرخت شده و دردناکش رو از روی زمین بلند کنه اما پسر کوچیکتر که عین بختک افتاده بود روش با نفس نفس سعی در شکست دادنش داشت و محکم دوباره به زمین پِرِسِش کرد و باعث شد سهون با غصه ناله کنه و پلکهاش رو محکم به هم فشار بده.
_بخدا من باختم، دیگه پشتی نمونده بمالی به خاک که...تمام کمرم زخمه تخم سگ...
+واسه همینه که میگم بذار برگردم خوابگاه...
_من با این وضعیت داغونت کجا ولت کنم بری؟! اگه میدونستم قراره جای مارکت انقدر داغون از آب در بیاد و تا این حد تخم سگ بشی که عمرا اینکارو میکردم...وای وای...بدبختیم تازه شروع شد...بابامو چیکار کنم...نوناااا...یا خدا کارم تمومه...
لوهان که دست کمی از یه توله سگ پشمالو که بعد از کلی بازیگوشی جونی براش نمونده نداشت بالاخره سرش رو از سینهی مرد بزرگتر بلند کرد و با نفس نفس و صورت سرخ و خیس از عرق به سهون نگاه کرد.
+مارکم مگه چشه؟! من به این خوبی! اتفاقا این چند روزه خیلی حالم خوشه...
_آره...واسه تو که باید خوب باشه...منه بدبختم که کونم پارهست...
سهون همون طور که خیره به صورت پسر روش بود با قیافهی پوکری گفت و لوهان متعجب و گیج سرش رو کج کرد و سوالی نگاهش کرد.
+تو هم که به ظاهر خوب میای، پس مشکل چیه؟!
_آه لوهان...گفتنش به تو فایدهای هم داره؟!
+پس چی؟! جدی چته این چند روزه؟! مگه مارک کردن من چه مشکلی داشت؟!
لوهان ناراضی و تخس روی شکم مرد بزرگتر نشست و خیره نگاهش کرد.
_مشکل اینجاست که من فکر میکردم مارک کردنت مشکلی پیش نمیاره اما دقیقا بعدش فهمیدم که یهو وسط مشکل سبز شدیم...
+چرا به زبون آدمیزاد حرف نمیزنی که منم بفهمم؟!
_بیخیال...بالاخره که باید با پاپا رو به رو بشم پس چه بهتر که زودتر این دیدار پیش بیاد...به دوستتم زنگ بزن یکم وسایلتو جابجا کنه بعدا بریم دنبالشون و بعدش بریم پیش پاپا...
+جدی؟! وسایلمو بیارم اینجا؟!
لوهان که برخلاف افکارش بدنش خیلی از شنیدن این حرف احساس رضایت میکرد متعجب گفت و چند تا پلک گیج زد.
YOU ARE READING
🧛🏻♂️a real manhwa🧛🏻♂️ [کامل شده]
Fanfiction🧛🏻♂️A real manhwa🧛🏻♂️ "یه مانهوای واقعی" نویسند: boom ژانر: رومنس، اسمات، فلاف، فانتزی، سوپرنچرال، طنز، ددی کینک، هپی اندینگ،... کاپل: هونهان کامل شده همیشه فکر میکردم موجودات تخیلی یه جایی تو یه دنیای دیگه زندگی میکنن، مطمئن بودم چون دوسشون...