"11"

344 56 103
                                    

با کندال از ماشین پیاده شد،پاپا هایی که از قبل بهشون خبر داده بودن که بیان و ازشون عکس بگیرن ازشون عکس گرفتن و بعد اونا وارد کلاب شدن.

دوتا پسر داشتن باهم حرف میزدن و هری گوشش رو داد بهشون تا بفهمه راجب چی حرف میزنن.

+بعد مدت ها لویی و استیو اومدن واقعا مشتاقم ببینمشون

هری ابرو هاش رو در هم کشید و فهمید لویی هم اینجاست!دیشب لویی بهش گفت که قراره با دوستش استیو بره کلاب و بخونه اما نگفت کدوم کلاب.

لبخندی زد و در حالی که دست کندال رو گرفته بود بردش جایی که رزرو کرده بودن و مخصوص خودشون بود.
تقریبا مثل بخش وی ای پی بود.

کندال میخواست برای خودش و هری نوشیدنی بریزه اما هری نخواست و اون فقط برای خودش ریخت.

هری؛زیاد نخور

کندال؛حواسم هست بار اولمون که نیست!

توجهی بهش نکرد و داشت به صحنه نگاه میکرد که ببینه لویی کی میاد.
چند دقیقه گذشت و کندال هم دیگه نوشیدنی خوردن رو کنار گذاشت و به اطراف نگاه کرد که یهو صدایی اومد و توجهش به همون نقطه ای که هری خیره شده بود جلب شد.

لویی؛اویییی اویییییییی

با هیجان پرید روی صحنه و همراهش یه مرد با موهای بلند مشکی که سیبیل داشت هم اومد

جمعیت جیغ می‌کشیدن و سوت میزدن و هری با دیدن لویی لبخندی روی لبش ایجاد شد

کندال؛هی!این لوییه!

با تعجب گفت و به لویی خیره شده بود

هری؛اره خودشه

لویی؛خخبببب امروز یه آهنگ جدید داریم استیو و من باهم نوشتیمش و امیدوارم لذت ببرین

استیو شروع کرد با اون صفحه رو به روش کار کردن و لویی میکروفن رو توی دستش جا به جا کرد،هری خیلی مشتاق بود تا صدای لویی رو بشنوه و منتظر بود تا لویی شروع کنه.

لویی؛

Wish that you could build a time machine
So you could see
The things no one can see
Feels like you're standing on the edge
Looking at the stars
And wishing you were them

به محض شنیدن صدای بهشتی لویی چشماش برق زد و ضربان قلبش تند شد!
صدای لویی فوق العادست!!!

‪What do you do when a chapter ends?‬
‪Do you close the book and never read it again?‬
‪Where do you go when your story's done?‬
‪You can be who you were or who you'll become
Oh-oh-oh, oh-oh-oh oh, if it all goes wrong
Oh-oh-oh, oh-oh-oh oh, darling just hold on

جمعیت از آهنگ خوششون اومده بود و بالا و پایین می‌پریدن و می رقصیدن و لویی با لبخند پهنی روی لبش میخوند و گاهی هم به استیو نگاه میکرد و هنوز متوجه هری و کندال نشده بود خب حق هم داشت چون کلی آدم جلوش بودن.

My new photographer[Z/M][L/S]Where stories live. Discover now