"3"

416 77 107
                                    

کارت ورودش رو داد دست گابریل تا راه رو براش باز کنه....

گابریل؛صبح بخیر استایلز امروز با لیام باهم نیومدین؟!

با تعجب پرسید چون همیشه با هم میرسیدن

هری؛چرا الان میاد

نگاهش به کندال افتاد که داشت با سارا حرف میزد و گابریل متوجه شد

گابریل؛یه سری شایعه شندیم راجب اینکه تو و کندال دوباره میخواین وارد رابطه بشین،درسته؟

هری؛اوهوم....البته شاید فعلا قطعی نیست

گفت و رفت سمت آسانسور ها و منتظر لیام موند تا با هم برن بالا....بعد چند دقیقه لیامم اومد و باهم رفتن بالا و رسیدن به اتاق کارشون و با دیدن زین و لویی جا خوردن!

لیام؛شما دوتا اینجا چکار میکنین؟

توجه زین و لویی رو به خودشون جلب کردن و لویی لبخند پهنی زد و از جاش بلند شد

لویی؛سورپرایزززززززز

بلند و زین و با قیافه ودف بهش نگاه میکرد

زین؛لویی!

آروم گفت و تیشرت لویی رو میکشید تا بشینه سر جاش

هری؛هان؟!

لویی؛منو زین قراره عکاس های جدید شما باشیم،البته اگه خودتون قبول کنین و مدیر برنامتون.

هری با ذوق به لیام نگاه کرد

هری؛لیام..بلاخره از دست اون دوتا احمق راحت میشممم!

لیام؛اره....حالا نایل کجاست؟کریس و جاستین کجان؟

رو به لویی و زین گفت

زین؛ما کسی با این اسم ها نمی‌شناسیم

هری؛نایل مدیر برناممونه م کریس و جاستین عکاس هامون

لویی؛عاو...نه هنوز کسی نیومده

هری و لیام رفتن و کنار و زین و لویی نشستن و منتظر موندن.....
چند دقیقه رو در سکوت گذروندن و بعد یه مرد با کت و شلوار صورتی کمرنگ با لبخند وارد اتاق شد و توجه همه رو جلب کرد

هری؛نایل اومد اون دوتا هنوز نیومدن!

رو به لیام گفت و هر چهارتاشون از جاشون بلند شدن

نایل؛هااییی بویززز!!من نایلم خوشبختم

رو به همه گفت و رفت سمت لویی و زین و بهشون دست داد.

لویی؛شما مدیر برنامه هستین؟؟

نایل؛اره....شما دوتا هم باید زین و لویی عکاس های قبلیه جیجی و بلا باشین که الان اومدین و میخواین عکاس های جدید هری و لیام باشین درسته؟

زین؛بله درسته

نایل به صندلی و ها اشاره کرد و همه نشستن

My new photographer[Z/M][L/S]Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang