"2"

451 80 155
                                    

بعد با زین دوتایی خندیدن و به سمت آسانسور رفتن و گابریل هم پشت سرشون پوفی کرد و راه افتاد........

در آسانسور بسه شد و هر کدوم یه طرف وایستاده بودن

گابریل؛خب بگین ببینم حالا کیا رو انتخاب کردین؟

لویی؛هری استایلز رو من انتخاب کردم زینم لیام پین رو

گابریل؛واو انتخاب خوبی بود....از الان دلم برای هری و لیام میسوزه که با شما دوتا اسکل باید کار کنن

زین و لویی پوکر بهش نگاه کردن و نیشخند گابریل آروم آروم محو شد......

لویی؛هی گابی میگم میشه اینجا رو بهمون نشون بدی؟

گابریل؛بهم نگو گابی!

زین؛این یکی از اخلاق های مسخره لوییه باید رو همه یه اسمی بذاره

لویی؛شخصیت من اینطوریه دیگه نمیشه کاریش کرد سبزک.....

چشماش رو برای لویی چرخوند و دست به سینه شد

گابریل؛باشه.....میریم کراشمم نشونتون بدم

زین؛کی هست حالا؟

گابریل؛جیجی حدید....خیلی جذابه

چشمای لویی و زین گرد شد و به هم دیگه نگاه کردن

لویی؛چیی؟؟؟اون چوب خشک؟؟!!

اخم هاش رو در هم کشید و عصبانی شد که به جیجی گفت چوب خشک

گابریل؛درست صحبت کن اون زیبا ترین مدل اینجاست!

زین؛من اکس جیجی ام خوب میشناسمش اون اصلا مهربون نیست فقط تظاهر می‌کنه که آدم خوبیه

آسانسور تو یه طبقه وایستاد و هری و لیام واردش شدن و لویی با دهن نیمه باز بهشون خیره شده بود و زین سرش رو پایین انداخت.

گابریل؛عااووو چه به موقع!پسرا این____

لویی لبخند دندون نمایی زد و دستش رو جلوی دهن گابریل گذاشت تا ادامه نده

لویی؛حییحیی!!

دست لویی رو از جلوی دهنش برداشت و بهش اخم کرد

هری؛سلام!

لویی؛سلام....حیحیحییی

لیام؛تاحالا اینجا ندیدیم شما رو،جدیدین؟؟

زین؛اره....

هری؛هیییی نکنه عکاس های جدید ما دوتایین؟؟؟

لویی؛نههه هنوز مشخص نیست...فعلا اومدیم با آقای دیوید حرف زدیم

قبل از اینکه گابریل یا زین چیزی بگن گفت

گابریل؛دروغگو

آروم کنار گوش لویی زمزمه کرد

لویی؛کاریت نباشه

اونم آروم زمزمه کرد و بعد دوباره مثل اسکلا لبخند زد

My new photographer[Z/M][L/S]Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang