Luna*قرار های رومانتیک ولیعهد و بانو لونا*
*عشق زیبای بین ولیعهد و دختر دوک اعظم*
*نامزدی سیاسی یا نامزدی بر اساس عشقه؟ *
*ایا کاپل مورد علاقه مردم امپراطوری جئون تظاهر میکنن؟ *
روزنامه رو بستم و بی خیال خوندن بقیه سر تیتر خبر هر ورق روزنامه شدم.
"جونگ کوک چیکار کنیم با این سر تیتر ها راجب نامزدیمون؟ "
"به تهیونگ میگم کنترلشون کنه"
سری تکون دادم و از چایی روی میز ی قلوپ نوشیدم.
توجهم به جعبه روی میزش که خیلی وقته میبینمش جلب شد.
"جونگ کوک اون جعبه ابی رنگ چیه؟ "
"هیچی شکلاته میخوری؟"
تعارفشو رد کردم.
سر میز کارش نشستم.
"تو چرا هر وقت میام کار داری ؟"
بدون اینکه نگاهم کنه جوابم رو داد.
"چون ی ولیعهدم لونا وبیشتر از چیزی که فکر کنی کار دارم"
"تا کی میخوای لونا صدام کنی ؟ من ازت بزرگترم"
"هیچوقت قرار نیست نونا صدات کنم"
سریع و مختصر و خلاصه جواب داد سری تکون دادم.
از توی شیشه پنجره متوجه جاسوس لی آرا شدم که از لای در داره نگاهمون میکنه.
همونجوری که روی میز نشسته بودم کروات شل شدشو تو دستم گرفتم و کشیدمش به بالا سمت خودم.
صورتمو اونقدر بهش نزدیک کردم که از دور ی کیس به نظر برسه.
دیدن صورت پر از تعجب و خجالت جونگ کوک باعث خنده ام شد.
با رفتن جاسوس ازش جدا شدم.
جونگ کوک با گوش های سرخ شده از روی صندلی بلند شد و به در اشاره کرد.
"برو بیرون همین الان"
"باشه رفتم"
"چطور جرعت میکنی با ولیعهد اینجوری رفتار کنی؟"
"تو قبل از اینکه ولیعهد باشی نامزد منی عزیزم"
امپرش دیگه واقعا داشت میترکید.
"بیروننننننن"
چرا اینجوری باهاش رفتار میکنم؟!
شاید چون هنوز عاشق لی آرا نشده.
دم در با ملکه برخورد کردم.
"اوه بانو لونا *نگاهی به داخل انداخت و جونگ کوکی که گوشاش سرخ شده بودن رو دید* بد موقع مزاحم شدم؟"
YOU ARE READING
My Second Chance To Live ||JJK(COMPLETED)
FanfictionSEASON 1 COMPLETED SEASON 2 COMPLETED میدونید چرا به بعضی ها شانس دوم برای زندگی کردن داده میشه؟! چون لحظه مرگشون پر از پشیمونی، غم و ناامیدی برای کارهایی که میتونستند انجام بدن ولی انجام ندادن. و لحظه مرگ من هم همین حس ها رو داشتم پشیمونی، درد،...