15

399 68 21
                                    

ناشناس

محکم در رو پشت سرم بستم.

"دیونه شدی؟براچی اون کار رو انجام دادی؟"

"خسته شدم دیگه میخوام انتقامم رو بگیرم"

"اینجوری احمق!!مقامش رو میفهمی یانه؟"

"مقام منم ی زمانی ازش بالاتر بود دایی اینو یادت بمونه!همه مردم بریتانیا تقاص کارشون رو پس میدن"

"اره پس میدن ولی نه اینجوری نقشه هامون داره میگیره پس خراب نکن راه هایی که تا الان ساختیم جاسوسمون وقتی وقتش برسه بهمون اطلاع میده"




جیمین...

با دیدن لونا و جونگ کوک که کنار هم وایساده بودن سمتشون رفتم و جونگ کوک رو صدا زدم.

"جونگ کوک"

هر دوشون سرشون رو برگردوندن.

"بله هیونگ؟!"

"میشه خصوصی صحبت کنیم؟"

جونگ کوک سری به نشونه تایید تکون داد.

از لونا که فاصله گرفتیم سر جام وایسادم.

"یکی خدمتکار رو توی زندان کشته الان که رفتم بهش سر بزنم دیدمش"

شوکه با چهره ای که می‌شد ازش تعجب و نگرانی رو خوندن نگاهم کرد.

"منظورت چیه هیونگ مگه اون زندان ورود بهش ممنوع نیست؟پس چجوری کسی تونسته وارد بشه و خدمتکار رو بکشه؟"

دستم رو روی شونه‌اش گذاشتم.

"نمیدونم جونگ کوک ولی هرکی این کارو کرده از افراد قصره، باید از شر جسدش خلاص بشیم بعد گزارش گم شدنش رو بدیم.باشه؟تو هم برگرد جنگ هنوز ادامه داره نگران اتفاقات اینجا نباش "

گفتم و از کنارش رد شدم.

ببخشید جونگ کوک ولی نمیتونم این حقیقت رو بهت بگم که چیکار کردم تا وقتی که نفهمم پشت اون نامه کی بوده!

●●●●

فلش بک:3 ساعت پیش


"من از شکنجه دادن خوشم نمیاد پس تا قبل از اینکه بکشمت بگو کی دستور مسموم کردن رو داده؟"

پسر پشت میله های زندان پوزخندی زد.

"ولی از دروغ گفتن خوشت میاد، کسی که دستور داد سم بریزم توی چایی خودتون بودید پرنس اول جئون جیمین"

صبرم دیگه داشت تموم میشه.

"بنظرت اگه خودم اینکارو کرده بودم الان زنده بودی؟نه قبل از اینکه ولیعهد از وجودت با خبر بشه میکشتمت پس حرف مفت نزن و واقعیت رو بگو"

My Second Chance To Live ||JJK(COMPLETED)Donde viven las historias. Descúbrelo ahora