19

348 51 29
                                    


آروم کنار جیمین روی زمین نشستم و تکیه‌ام رو به دیوار دادم.

-مرگ خانواده لی خودکشی اعلام شد و تمام جُرم هاشون هم پخش شد.

-میدونم امروز جانگ هوسوک امد ملاقاتم.

فلش بک

دست های کوچیک و نرمش رو بین دست‌هام گرفتم و آهی کشیدم.

چرا بیدار نمیشی دنیل؟
حتی یکم هم تبت نیومده پایین
امروز جسد لی آرا و خانوادش تو عمارت لی پیدا شدن...همه میگن خودکشی کردن ولی من موافق نیستم دو هفته از مرگ یونگی میگذره...اینا اتفاقی نیستن حتما به خاطر مدارکی که اونشب یونگی می‌خواست بهم بده.

دنیل میترسم...همه دارن میمیرن، دلم نمیخواد بمیرم.

-بانوی من ی ملاقاتی دارید...جانگ هوسوک

بوسه ای رو پیشونیش گذاشتم و از اتاق خارج شدم.

-چیزی شده که به اینجا آمدید آقای جانگ

-کار تو بود نه؟

-نمیفهمم راجب چی حرف میزنید؟

خنجر رو روی گلوم گذاشت.

-مرگ خانواده لی دستور تو بوده؟

به چشم هاش خیره شدم، طوفانی از درد و غم توی چشم‌هاش بود.

-نه اونقدر دیوونه نیستم این کارو بکنم.

پایان فلش بک

-جانگ هوسوک هم ناپدید شده، مواظب باش لونا

لبخندی به نگرانیش زدم.

-نمیخواد نگران باشی از طرف اون خطری تهدیدم نمیکنه.

و این اولین اشتباهی بود که انجام دادم اعتماد داشتن به جانگ هوسوک

-لونا ی سوال جونگ کوک رو دوست داری؟

از سوال ی دفعه‌ایش جا خوردم و هنگ کردم.

نمیدونستم چی باید جواب بدم...جونگ کوک تو زندگی اولم عشق اولم بود...حست به عشق اول همیشه متفاوت و ماندگار تره
تو این زندگی هم اون احساسات هنوز باهامه ولی میترسم با اینکه لی آرا نیست اما هنوزم میترسم این حسم رو قبول کنم و دوباره برسم به همون نقطه اول.

-میخوام درخواست لغو نامزدیمُ بدم.

-چی؟ چرا انقدر ی دفعه، لونا چیزی شده؟

زانو هام رو بغل کردم و سرم رو روشون گذاشتم.

-میترسم جیمین از قدرت و خطرش، از سنگینی که این لقب داره من الان فقط الیو رو دارم اگه از دستش بدم نابود میشم، جونگ کوک برای فرار از ازدواج با لی آرا با من نامزد کرد اما الان لی آرا وجود نداره پس فکر کنم دیگه نیاز به نقش بازی کردن نباشه.

My Second Chance To Live ||JJK(COMPLETED)Where stories live. Discover now