هنر...
موسیقی
هنر
نوشتن!فوق العاده ترین شیوه برای بیان احساسات
میتونی سکوت کنی و فقط بنوازی
ولی منظورت رو برسونی...
میتونی سکوت کنی و فقط بکشی
ولی به تصویر بکشی...
میتونی سکوت کنی و بنویسی
ولی شرح بدی..هیجان
شادی
ترس
و اندوه...تمام حس ها قابل لمس و درک هستن
میتونی همراهشون بزرگ بشی و زندگی کنی
میتونی دستشون رو بگیری و از تاریکی بیرون بیای و بدون ترس از اعتماد و ادم ها بهشون تکیه کنی و بزاری در اغوشت بگیرنبزاری بهت نشون بدن دنیا در تنهایی ام زیباست!
رنگ ها و زندگی رو بهت نشون بدن و همراه اون ها دیواری محکم و فولادی بسازی...
دیواری امن همراه اون ها...
بدون اسیب
بدون ترس
پر از زندگی...برعکس دنیای بیرون تیره و تار نیست و رنگ از هر طرف خودش رپ بهت نشون میده
نوت ها دور کلمات میرقصن و با شیطنت هم رو عقب میکشن تا توی هوا بالاتر برن و معلق بمونن...
رنگ ها با تاسف بهشون نگاه کنن و سر سمت پالت برگردونن و منظره پیش رو،رو به تصویر بکشن...رنگ هایی که اواز میخونن
نوت هایی که میرقصن و دست هاشون رو باز میکنن و از حس ارامش و پرواز چشم میبندن
و کلماتی که با شیفتگی دور نوت ها میگردن و به تک تک رفتار های اونا خیره میمونن...و تویی میمونی که تازه از در وارد شدی و دنیای جدیدی رو پیش روت میبینی
دنیایی که ازت محافظت میکنه و برای یک بار ام که شده چسب زخمی روی قلب دردمندت میشه...تمام سازهای دنیا ساخته دست بشر هستن اما من فکر میکنم ویولن ساخت بشر نیست.... ویولن ساخته خداست هیچ سازی مثل ویولن کامل نیست!
ویولن توانایی بیان همه سازها و موسیقی های جهان رو داراست...ویولن ...ساز همه ملت های دنیاست!
ویولن معجزه ای برای ادم ها است...
نوشتن ولی کار دست بشره...چیز هایی که هر خالقی در ذهنش میسازه و خدای دنیای ساخته شده در رویاهاش میشه...
نویسنده ها اون هارو مینویسن و شرح میدن...
دنیاهایی میسازن که جدیده و ادم هایی رو به وجود میارن که قراره زندگی کنن...
و شاید در این کهکشان و دنیای بزرگ...شکستی اتفاقا بیوفته و دنیای جدیدی ساخته بشه و مخلوق ها واقعا زندگی کنند...
وظیفه هر نویسنده اینه در جایی پر از ارامش
نقطه ای امن
مخلوق هاش رو رها کنه و بعد از اون رو به خودشون بسپاره...نقاش ها ولی...
اون ها ام خلق میکنن!
باید ببینی و باید بپرسی و باید بگردی دنبال چیزی که میخواستن بهت نشون بدن...
نقاش ها رنگ هارو ترکیب میکنن
بای یک ساخت عالی زمان میگذارند و به موهای شلخته اشون تشر میرن که وقتی برای بازی باهاشون ندارن و باید تا اتمام کارشون صبر کنن...
YOU ARE READING
New start [l.s]
Romanceوقتی که هریت استایلز فراری از قرار ها و مرد هاست اولین روز کاریش به عنوان مدیر مدرسه رو اغاز میکنه که البته قرار نیست خیلی جذاب باشه با وجود فردی تامیلنسون! و اونجایی که بعد چندبار صبر هریت تموم میشه و به لیزا تامیلنسون زنگ میزنه برای بازخواست پسر ک...