Part thirty eight:Nobody is listening

397 95 579
                                    

هیچکس گوش نمیده...

همه دنبال اینن تا درد خودشون رو ثابت کنن و نشون بدن حالشون بدتره

همه دنبال اینن تا بهت حرف های کلیشه ای و یک نواخت بزنن و بگن همه چیز درست میشه

همه دنبال اینن تا برن چون حوصله ای برای بقیه ندارن

تو برای همه بودی
همیشه بودی و گوش دادی و حرف نزدی
همیشه بودی و به هرچیزی چنگ انداختی برای بهتر شدنشون و حالا....

اون ها حتی برای یک بار بهت توجه نکردن!
برای یک بار هم بهت گوش نکردن و ازت رد شدن!

هیچکس گوش نمیکنه
هیچکس به فرشته هایی که کمک میخوان و بال هاشوم زخم شده و توانایی پرواز ندارن گوش نمیده و ازشون رد میشه..‌.

هیچکس گوش نمیده و پیدا نمیشه!
تا فقط اروم کنارت بشینه و بدون حرف بهت زل بزنه تا برای اولین بار اونی که حرف میزنه و از درد ها و زخم هاش میگه تو باشی....
این که ادم امنی باشه و بهت حس امنیت بده و بزاره بهش تکیه کنی....

هیچکس قوی نیست...
همه ادم ها یه جایی نیاز دارن تا بشینن
یه جایی نیاز دارن درک بشن
یه جایی نیاز دارن خستگی در کنن و بعد دوباره قوی بشن
زخم هاشون ترمیم بشه و بتونن خودشون رو سرپا کنن!

قوی ترین ادم ها هم زمانی میرسه که میشکنن
و وقتی اون ها میشکنن شیشه های کوچکتری که ازشون محافظت میکرده هم میشکنن و از بین میرن

ادم های قوی از همه بدتر میشکنن
صداشون بلندتره
شیشه ها و خورده هاشون بیشتره

عین برد و باخت....
برای هرکس یجوریه و برای کسایی که محکم ترین...باخت بدتره!
















″+بنظرت اولین بوسه چطوریه؟

خودشو از روی زمین چمن کاری شده بالا کشید و ارنج هاش رو تکیه گاهش کرد و برگشت به چشم های سبزی که با شیفتگی نگاهش میکردن خیره شد
جلوتر رفت و فرهای کوتاه رو از جلوی چشماش کنار زد و اون بخاطر برخورد انگشت هاش چشماشو بست تا موهاش داخل چشم هاش نرن
اروم دستای سفید و کوچیکش رو روی صورت بی نقص اوت میکشید و از نرمی و زیباییش لیخند میزد

_چیشد این به ذهنت اومد؟

+میخوام بدونم نظرت چیه...تو یه نویسنده بزرگ قراره بشی!

_بیخیال...ما از هیچی خبر نداریم،نمیدونیم آینده چی میشه

+غر نزن...بحاش بگو

_خب...نمیدونم...خب فرست کیس اینجوریه که...استرس خیلی زیادی داری،میترسی خوب انجامش ندی،و وقتی انجام میشه...
احساسی که داری مثل حس پرواز توی آغوش اونه،مثل نپازش روی قلب پر تپشته!مثل اینه که توی یه خونه امنی
بعدش دلت میخواد چشماتو ببندی و توی بغلش اب بشی و عین بارون بباری و محو بشی...
خحالت میکشی ولی انقدر دوسش داری که میخوای تا همیشه ادامه داشته باشه،میخوای تا ابدیت توی حس اولین بوسه با کسی که دوسش داری باشی...

New start [l.s]Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang