هریت ادوار استایلزِ گذشته_پس گفتی هممون یه چیزی یاد بدیم ها؟...
مهم نیست چی بشه...خودت باش
حتی اگر خودت بودن قراره باهث بسه بقیه ازت خوششون نیاد
باعث بشه بقیه ازت رد بشن و دور بشن...بهتر از تظاهر به یک ماسک دست سازه...
بهتر از موندن پشت نقابیِ که روزی قراره خراب بشه و از بین بره و اون وقت تو بمونی و واقعیتی که همیشه پنهانش میکردی...تظاهر به چیزی که نیستی باعث درست شدن هیچی نمیشه..فقط همه چیز رو پیچیده تر و تورو گمشده میکنه...
در آخر به خودت میای و میبینی حتی نمیدونی کی ای،ویژگی هات چی ان،چه اخلاق خاصی داری...فقط باعث میشه دیر تر به مقصد برسیم و بعضی ها ام...حتی به مقصد نمیرسن!
انقدر از خودت متنفر میشی که حاضری دست به هر چیزی بزنی تا فقط خودت نباشی...
هر شخصیتی بسازی و هی رنگ عوض کنی و با هرکسی یه رفتاری داسته باشی تا فقط خودت نباشی...دلم میخواست جای آدم هایی باسم که تاحالا گم نشده ان
همچین چیزی ممکنه؟...این که هیچوقت گم نشده باشی...ابن که همیشه خونه ای داشته باشی که بهش پناه ببری
این که همیشه یکی رو داشاه باشی که وقتی ابر های سیاه دورت رو میگیرن اون ها رو کنار بزنه و رنگین کمون رو به زندگی ات بیاره...میخوام این رو یاد بدم که خودت باش هرچقدر زشت هرچقدر بد هر چقدر به اصطلاح کلیشه ها عجیب،هر چقدر متفاوت...هرجوری که هستی با تمام نقص ها و زیبایی هات خودت رو دوست داشته باش و بپذیر
تا وقتی خودت،خودت ذو نپذیری هیچ خونه ای قرار نیست پیدا کنی!
قرار نیست کسی تو رو بپذیره...قرار نیست کسی تو رو بخواد مگر موجودات عجیبی که انگار مال زمین نیستن
انگار از قوم سفید پوشان آسمانی اومدن...پیدات میکنن و آروم زخم هات رو میبندن و خود واقعی ات رو بهت نشون میدن!کسی که زبون آدم ها و رفتارشون رو بلد باشه برنده این جنگ و این دنیا نیست...کسی برنده است که خودش رو با هرچیزی که هست بپذیره...
نظر آدم ها همیشه باعث میشه خودت رو تغییر بدی و خودت نباشی...چرا؟چون آدم هایی که خودشون از همه بیشتر نقص دارن بهت میخوان بخندن؟میخوان با انگشت نشونت بدن؟...
تک تک اون ها خودشون در زندگی و وجود خودشون دارای حفره ها و چاله های کوچیک و بزرگ ان...بزار بهت بخندن بزار با انگشت نشونت بدن بزار بهت چشم غره برن ولی...
ولی خودت رو داخل گردابِ تخریبِ خودت ننداز!
خودت،نشو قاضی ای که خودت رو محکوم کنه
نشو قاضی ای که برای واقعی بودن و خودت بودن حکم ببره و از بینت ببرهبرای رضایت بقیه،وقت و علاقه های خودت رو لگد مال نکن دارلینگ چون اون ها قرار نیست در آینده وقتی از افسردگی و پوچی داخل ابذ های سیاه ایستادی بیان و نجاتت بدن
بیان و کمکت کنن از درد و گرداب سیاهی درت بیارن...
YOU ARE READING
New start [l.s]
Romanceوقتی که هریت استایلز فراری از قرار ها و مرد هاست اولین روز کاریش به عنوان مدیر مدرسه رو اغاز میکنه که البته قرار نیست خیلی جذاب باشه با وجود فردی تامیلنسون! و اونجایی که بعد چندبار صبر هریت تموم میشه و به لیزا تامیلنسون زنگ میزنه برای بازخواست پسر ک...