.。.:*☆⑯قرار⑯☆*: .。.

290 112 142
                                    

حتی روز تولدش یا کریسمس هم نبود... روز عید شکرگزاری هم نبود... امروز مناسبت خاصی نداشت اما کیونگسو به طور خیلیییی زیادی خوشحال بود... از وقتی که از خواب بیدار شده بود لبخند می زد و زیر لب می خندید... قطعا امروز روز خوبی بود...

روی صندلی نشسته بود و همون طور که منتظر جونگین بود تا کامل لباسش رو بپوشه، پاهاش رو توی هوا عقب و جلو می کرد. کیونگسو با چشماش دوست پسرش رو که با عجله لباسش رو قاپید و از پذیرایی رد شد دنبال کرد. جونگین تقریبا روی لوگو هایی که روی زمین پخش بود پرواز کرد اما نادیده شون گرفت و مدل موهاش رو توی زمان باقی مونده درست کرد... اگه همین جور مثل یه لاک پشت به کار هاش ادامه می داد برای سینما دیرشون می شد...

- لطفا مراقب باش جونگین!

کیونگسو بلند گفت و به حرکات احمقانه و دلقک وارانه ی جونگین خندید... درِ ورودی که سمت راستش قرار داشت باز شد و سرش سمت در چرخید... صورت خندان چانیول جلوش ظاهر شد:

- صبح بخیر چانیول هیونگ!

- صبح بخیر رفیق.

چانیول جوابش رو داد و موهاش رو با محبت بهم ریخت... روی مبل رو به روی پسرک چشم درشت نشست و بهش لبخند زد:

- به نظر می رسه امروز حالت خوبه... اتفاقی افتاده؟

از سر تا پای کیونگسو رو با چشماش گذروند و فهمید که پسر لباس های بیرونش رو پوشیده؛ شلوار جین راحتی مورد علاقه‌ش و تی شرتی که روش طرح جنگ ستارگان چاپ شده بود...

- اوه صبر کن! کیونگسو قراره با جونگین بره سر قرار؟

با اشاره کردن به قرارشون، صورت کیونگسو قرمز شد و سعی کرد با پایین آوردن سرش لپای گل انداختش رو قایم کنه... دوباره یاد حرفی افتاد که جونگین به محض این که بیدار شده بود بهش گفته بود...

- کیونگسو، بیا بریم سر قرار.

- قرار؟

- آره... تازه یه چیزی هست که باید بهت بگم...

- اوه! قرار همونه که توی فروشگاه مسافرت می کنیم؟ کیونگسو توی چرخ نشسته و جونگین از پشت تا صندوق هلش میده؟

- نه.

- اوه! قرار همونیه که جونگین کیونگسو رو کول می کنه و تا مطب دکتر سهون مسافرت می بره؟

- نه عزیزکم... قراره توی رستوران غذا بخوریم؛ فیلم ببینیم و شهربازی بریم... این کاراییه که قراره امروز توی قرارمون کنیم...

کیونگسو می دونست منظور جونگین از قرار چیه؛ قبلا توی تلوزیون دیده بود... دیده بود مردم به جاهای باحال میرن و با هم وقت می گذرونن، خودشون دو تا تنهایی... یادش میاد چانیول هیونگ قبلا یه بار بهش گفته بود که قرار مواقعیه که زوج ها همدیگر رو بغل می کنن؛ دست های هم رو می گیرن و هم رو می بوسن...

[Completed] •⊱ I Promise You ⊰• (KaiSoo) Persian TranslationDonde viven las historias. Descúbrelo ahora