[Completed] •⊱ I Promise You ⊰• (KaiSoo) Persian Translation

.｡.:*☆④بابا نوئل④☆*: .｡.

یه روز مونده به کریمس بود و کیونگسو، جونگین و چانیول مشغول تزئین درخت پیر اما هنوز خوشگلشون بودن... بیرون از آپارتمانشون برف به روشنی می بارید و مردم سرگرم خرید دقیقه آخری کریسمسشون بودن... خیابونا با نشاط بودن و مثل کیونگسو که با لبخندی که داشت، ستاره ی درخت کریسمسشون رو نگه داشته بود، می درخشیدند.

جونگین آخرین توپ رنگی رو وصل کرد و چانیول ریسه ها رو روشن کرد... روشنایی ضعیف چراغ های آبی و سفید چشمای کیونگسو رو از شادی و هیبتش درشت کرده بودن...

- واو! خیلی خوشگله!

کیونگسو به ریسه های نور که روشن و خاموش می شدن نگاه کرد و هیجان زده دور درخت بلند پرید...

- درخت کریسمس ما خیلی قشنگههههه!

جونگین و چانیول با هم نگاهی رد و بدل کردن و به واکنش پر از خوشحالی کیونگسو لبخند زدن... کیونگسو الان خیلی خوشحال به نظر می رسید و قلب جونگین داشت توی گودالی از شیرینی ذوب می شد... هر کریسمس براش به شدت با ارزش بود... چون می تونست لبخند زیبای کیونگسو رو به راحتی ببینه... این بهترین هدیه ی کریسمس بین همه کادو ها بود...

- اما درخت کریسمسون هنوز عالی نیست!

تا چانیول این حرفو زد، کیونگسو با کنجکاوی بهش پلکی زد:

- چرا چانیول هیونگ؟

- ما هنوز ستاره رو بالای درختمون نذاشتیم و کیونگسو لیاقت این کارو داره... درسته جونگین؟

- وا...واقعا؟ کیونگسو ستاره رو می ذاره؟

- البته

جونگین با لبخند جواب داد:

- بیا اینجا... بلندت می کنم...

کیونگسو همون طور که ستاره ی طلایی رو با دقت نگه داشته بود، روی شونه ی دوست پسرش رفت و جونگین کمرش رو نگه داشت تا نیفته... قدش به بالای درخت کریسمس رسید و ستاره رو روش گذاشت و پس از اتمام عملیات موفقش لبخندی زد...

کیونگسو با چشمایی که برق می زدن و لبایی که وقتی به درخت فوق العادشون نگاه می کرد از هم باز شده بودن، گفت:

- واو...

جونگین سرش رو آهسته گرفت و پایینش آورد و روی زمین گذاشت... کیونگسو آروم دور درخت راه رفت و زیرش خزید... حالا روی زمین کنار هدیه های کادوپیچ نشده دراز کشیده بود... خودش رو مثل یه توپ حلقه کرد... جونگین خندید...

- اونجا داری چی کار می کنی کیونگسو؟

کیونگسو پلکی زد و با لبخند جواب داد:

- کیونگسو فقط منتظر یه نفره جونگین...

- واقعا؟ اون کیه؟

- کیونگسو منتظر بابا نوئلهههه!!!!