3

2.9K 466 19
                                    

تقریبا بیشتر از سه هفته بود که از اخرین باری که تهیوونگ دیده بود میگذشت و فکر میکرد تهیوونگ قرارشون رو یادش رفته،دوست داشت به پسر
زنگ بزنه و قرارشون رو یاد آوری کنه ولی خب فعلا صبر کردن رو ترجیه داد
کی به جز تهیوونگ جرئت داره نادیده اش بگیره؟!؟
و جوابش هیچکس بود،هیچکس!

جونگکوک تصمیم گرفت پشت دستگاه قهوه به ایسته و شروع کنه به درست کردن سفارشات مشتری ها
تقریبا اوایل صبح بود مردم واسه ی گرفتن کافئین مورد نیاز بدنشون به کافه میومد و میشد گفت جونگکوک سرش نسبتا شلوغ بود

یونهی دختر جوانی که تازگی شروع به کار پاره وقت تو کافه کرده بود دوان دوان به سمت جونگکوک اومد
_جونگکوک شی! مثل اینکه گوشی تون زنگ میخوره

سری تکون داد و قهوه اماده شده رو همراه با یک اسلایس کیک هویج که ویترین قنادی کافه برداشته بود رو که کنار سینی سرو چید:
_میز شماره۶

و پا کوبان همونطور که دستش رو با دستمال پاک میکرد به سمت صندوق کافه رفت و گوشیش از شارژ در آوورد به محض اینکه خواست رمز گوشیش بزنه صفحه تماس گوشیش بالا اومد و اسم تهیوونگ که به لاتین نوشته بود رو تاچ گوشی نمایش داده شد
با نیشخند سرخوشانه ای تماس رو وصل کرد:
_هییی سلام رفیق
_چرا گوشیتو جواب نمیدی؟
_اوه ببر وحشی
_چی گفتی؟

جونگکوک مطمئن بود تهیونگ صدای زیرش رو نشنیده بخاطر همین با حالت عادی ادامه داد
_گوشیم شارژ بود ندیدم تماست رو

_بسیار خب،من امروز میام تا دیوار های کافه و طرح انتخابی تو ببینم،تا یکساعت دیگه اونجام

_منتظرتم تا یکساعت دیگه میبینمت

و طبق معمول تهیوونگ گوشی رو همونطور که بدون سلام وصل کرد بود بدون خداحافظی هم قطع کرد

جونگکوک گوشی رو از کنار گوشش پایین اوورد
و با نگاه به صفحه گوشی زمزمه کرده:
_پسره تخس!

****
تقریبا بیست دقیقه بود ،تهیوونگ رسیده بود که جونگکوک بالاخره پشت میز نشست

یه قلوپ از میلک شیک کره بادوم زمینی اشو که تازه براش اوورده بودن رو قورت داد و نی اشو از دهنش دور کرد
_چه عجب!
جونگکوک بی توجه گفت:
_خب از کجا شروع کنیم؟
_اول از همه دیوارایی که باید نقاشی بشن رو نشونم بده
_دوتا دیوار راست و چپ بیرون کافه ،یکی هم دیوار بزرگ پشت سرت

بعد از نگاه سرسری به دیوار پشت سرش سری از روی تائید تکون داد:
_خیلی خب باز حالا دقیق تر نگاه میکنم جزئیاتش و
طرحت چیه؟
_منظومه شمسی!
تهیوونگ با چشمای درشت و گیجش نگاهی بهش انداخت و منتظر توضیح کامل تری از طرف جونگکوک شد

لبخندی به چشمان درشت تهیوونگ زد:
_واسه بیرون کافه میخوام نقاشی تمام سیارات منظومه شمسی باشه،ولی واسه داخل کافه چون کل دیوار های داخل مشکی رنگ هستند،فقط رو دیوار پشت سرت نقاشی مراحل تکمیل شدن ماه رو میخوام

my Universe (Completed)Where stories live. Discover now