سر سینه اش رو خاروند و خمیازه کشان در ورودی رو باز کرد
_اومدی بالاخره؟یونگی دست راستشو به در تکیه و با پاشنه پاش کتونی مشکی اشو دراوورد
_سلام
_هیونگ مستی؟
_نه،زیاد نخوردم
خودش رو روی مبل پرت کرد
_سونگوون؟
_ساعتو دیدی؟ ۲ شبه،خیلی وقته خوابیده
و کت چرم مشکی اش رو از اویز برداشت_کجا؟
_برم خونه دیگه، ازینجا کافه رفتن واسم سخته صبح باید دوش بگیرم و...
_بشین
_دیروقته خواب میمونم
_بشین!کارت دارم یه فردا رو دیرتر برو کافهجونگکوک ابروی از روی کنجکاوی بالا انداخت
و کتش رو مبل پرت کرد کنارش نشست
_چیشدهیونگی سکوت طولانی کرد و بعداز چندین بار نگاهشو به در اتاق سونگوون دوخت
جونگکوک دستی به موهای درهمش کشید و با کلافگی
یونگی صدا زد:
_هیونگ
_از پیش کازو میامبه مغزش هرچی فشار اوورد چنین شخصی رو به یاد نیاوورد
_کازو کیه؟
یونگی نگاه خیره اشو ادامه داد:
_یکی از دنسر های کمپانی_اوه اره یادم اومد
و خنده ای کرد
_همون که شیفته ات شده بود و میگفتی هرجا میری عین جوجه اردک زشت...ولی یکهو لبخندش جمع شد
_تو از پیش اون چرا میای؟ بااون سوجو خوردی؟ با دنسر کمپانیت؟
وقتی سکوت یونگی رو دید ادامه داد
_ میگی چخبره یا نه؟
_باهم قرار میزاریمجونگکوک اول جمله یونگی رو تجزیه و تحلیل کرد بعد ناگهان فریادی از رو تعجب کشید:
_قرار میزارید؟
یونگی هیس حرصی کشید:
_ساکت سونگوون خوابه
_هیونگ دیوونه شدی؟
_الان این همه تعجبت واسه چیه؟تو مگه نمیدونستی من...
_اصلا الان صحبت گرایش نیست ،چرا انقد یهو و بیخبر چیشد یه دفعه؟و وقتی جوابی از مرد نگرفت ادامه داد:
_بعدشم تو نبودی شعار میدادی جامعه و جغرافیا گرایش ادم ها رو انتخاب میکنه نه خودشون حالا چیشد؟ و همیشه خوشحال بودی سر قطب جذب شدنت به دخترا بار مثبت بیشتری داره؟
_یه دقیقه نفس بکش
و کلافه دستش به صورتش کشید
_اصلا نمیدونم چیشد،هنوز خودم باورم نشدهچند لحظه ای سکوت اتاق رو فرا گرفت:
_چندوقته؟_نزدیک به سه ماه
_نزدیک به سه ماه؟؟؟؟
_هیششش،مسیح صحبت کردن باتو توی خونه بدترین ایده بود
_اوه میخواستی دوسال بگذره بعد بگی؟ خدای من میدیدم جدیدا عجیب غریب شدی و موقع بیرون رفتن دوش ادکلن میگیری
_بسه
ولی جونگکوک بلافاصله ادامه داد:
_کی میدونه دیگه؟
_هیچکی،فقط نامجون
_اوه نامجون هیونگ... ومن
_و تو
_میخوام به هوسوک و تهیوونگ هم بگم ولی...
_ولی؟
_قبلش میخوام به تو معرفیش کنم،خیلی دوست داره تو رو ببینه
_خدای من پس پررو هم هست
YOU ARE READING
my Universe (Completed)
Fanfictionخلاصه: جونگکوک چهارساله که روی هیونگش کراش داره و یه اتفاق یه بوسه همه چی رو عوض میکنه عشق اون فرد خجالتی رو جسور میکنه و اون جسور رو خجالتی... کاپل اصلی:کوکوی کاپل فرعی:یونمین ژانر:درام/رومنس/اسمات