نامجون به پهلوی راست خوابید و با برخورد دستش به شخصی که کاملا بدنشو حفظ بود دستاشو دور جسم حلقه کرد چونه اش رو روی سر پسر قرار داد
_جونی؟
نامجون با چشم های که یکی باز بود دیگری بسته سرشو بلند کرد:
_بیداری؟
_هوم
و بعد از بیرون اومدن از بغل مرد پتو رو کنار زد از تخت پایین اومد و سعی کرد درد خفیف کمرش نادیده بگیره و باکسرشو از زمین برداشت و به تن زد و بقیه لباس های پخش شده روی زمین جمع کرد
_تا دوش بگیری صبحونه امادستنامجون نگاهی به قیافه جیهوپ انداخت رو آرنجش بلند شد
_خوبی هیونگ؟
جیهوپ لبخند پریده ای زد:
_اوهوم،گشنمه صبحونه بخورم رو به راه میشهنامجون با این حرف پسر خیالش راحت شد با برداشتن حوله تمیز جیهوپ به سمت حموم رفت تا دوش بگیره وقتی حسابی بدنش زیر دوش آب تمیز کرد حوله رو دور کمرش پیچید از حموم بیرون اومد چند دست از لباس خودش که از سری های قبل جا مونده بود رو از کمد بیرون کشید و پوشید و به سمت آشپز خونه رفت
جیهوپ به محض دیدن نامجون اشاره ای به رکابی پسر کرد
_باز خودتو خشک نکردی لباس پوشیدی؟
نامجون شونه اشو بالا انداخت
_۲۷ سال نتونستم این عادت ترک کنم،بعد ازین هم نمیتونم. تو دوش نمیگیری؟
_چرا میگیرم بعد از صبحونه
و بعد ساندویچ کره بادوم زمینی که صبحانه مورد علاقه نامجون بود رو همراه شیر و تخم مرغ جلوی پسر گذاشت
نامجون چشماش برقی زدن
_اوه پسر ببین چخبره اینجا
و با علاقه شروع به خوردن کرد و لقمه رو تو دهنش چپوند و با دهن پر گفت :
_چرا تو چیزی نمیخوری ؟
_حموم بودی یه ناخنک ریزی زدم
و بعد لیوان آب پرتقاش بالا گرفت لبخند مصنوعی زد
_همین بسه،رژیمم
_یااا شروع نکن دوباره،تو نیاز به رژیم نداری
_چرا جونی دوباره تپل شدم
_کامااااان مادلینگ لایف استایل
وهردو خندیدن
جیهوپ نگاه خیره ای به مرد رو به روش انداخت نامجون از سنگینی نگاه مرد سرش بالا گرفت و در همون حال جوییدن با تعجب گفت
_چیه؟
چیهوپ نمیتونست از چشمای مرد روبه اش غافل بشه
_میخواستم یه موضوعی بگم بهت
نامجون بیخیال گفت
_چی شده؟
پسر شمرده و آروم زمزمه کرد
_قراره از کره برم
نامجون لقمه توی دهانش رو جویید
_اوه بازم پروژه عکاسی جدید؟ صبر کن ببینم ولی پروژه عکاسی نداریم که ما
جیهوپ حس کرد بغض بزرگی گلوش سد کرده
_برای مهاجرت
نامجون انگار که ضربه ای به عصبش خورده باشه یکهو سیخ نشست
_چی؟..ب..برای چی؟
جیهوپ نفس عمیقی کشید
_قصد دارم از کمپانی استعفا بدم و مهاجرت کنم به خارج از کشور
نامجون خنده ناباورانه ای کرد
_یهو امروز صبح پاشدی و به این موضوع فکر کردی ؟_نه چندوقتی به فکرشم پیشنهاد برت بود
انگار کسی روی مرد آب داغ ریخته باشد
_اون منیجرت بیخود برای خودش پیشنهاد میده فکر کردی مهاجرت به این آسونیه؟؟ میخوای واسه همیشه شغلت بزاری کنار؟؟ بعدشم تو هنوز با کمپانی قرارداد داری و لغو قرداد باید خسارت بپردازی
YOU ARE READING
my Universe (Completed)
Fanfictionخلاصه: جونگکوک چهارساله که روی هیونگش کراش داره و یه اتفاق یه بوسه همه چی رو عوض میکنه عشق اون فرد خجالتی رو جسور میکنه و اون جسور رو خجالتی... کاپل اصلی:کوکوی کاپل فرعی:یونمین ژانر:درام/رومنس/اسمات