به جیمین بعد از مدت ها داشت خوش میگذشت!
اون توی دوران مدرسه اش تازه داشت با دوستای اطرافش اُخت میشد که اون حادثه براش پیش اومد بعد از اون جیمین به ژاپن رفته بود و تا مدت های طولانی افسرده و گوشه گیر بود و این دقیقا برای پسر شاد و برونگرایی مثل اون سم بود
جیمین تنها دوستی که داشت مادربزرگ مهربونش بود که شب ها جیمین رو در آغوش میگرفت و کمر و موهاش رو نوازش میکرد و همونطور اونو میخوابوندو حالا جیمین از همیشه بیشتر خوشحال بود!
بخاطر داشتن دوستای جدید و مهربون
و امیدوار بود که دوستی اشون همیشه انقدر قشنگ و مداوم باشه.پسرا کنار هم شام خوردن، پاسور بازی کردند و نوشیدن و نوشیدن...
هرازگاهی هم هوسوک با تعریف کردن خاطرات بامزه و مشترکش با نامجون و یونگی و حتی سونگوون،صدای خنده جمع رو در میاوورد
در این بین تهیوونگ که کم ظرفیت ترین فرد جمع بود توی الکل بود بعد از خوردن چندشات مست شده بود با جیمین روی زمین نشسته بود و شروع به خوانندگی کرده بود و جیمین هم پا به پای تهیوونگ میخوند و اونو تنها نمیذاشتیونگی کنار جیمین نشست و از حواس پرتی بقیه استفاده کرد و اروم شونه خودشو ماساژ میداد
جونگکوک هم چهار زانو با فاصله تقریبا کمی کنار تهیوونگ نشسته بود به مسخره بازیای اون دوتا پوزخند میزدهوسوک که از کارا و رفتارای اون دونفر خندش گرفته بود به حرف اومد:
_واقعا خوشحالم یونگی که اونقدری تلاش کردی و پول جمع کردی تا الان توی خونه دوبلکس مجزا و بدون همسایه زندگی کنی وگرنه کی میخواست این وقت شب با همسایه ها درگیر شه
و اشاره به ولوم صدای بلند دوتا پسر کردتهیوونگ بدون در نظر گرفتن حرف هوسوک حلقه دستاشو دور گردن جیمین تنگ تر کرد مقطع شروع به حرف زدن کرد:
_من...صد...دام...عالیه م...گگگه...نهه...جیم.. جیم
جیمین که کمتر از تهیوونگ خورده بود و مست نبود انگشت شصت اشو بالا گرفت و تاییدش کرد:
_نااایس ،صدای تو حرف نداره
تهیوونگ با لپای قرمز بر اثر مستی لبخند مستطیلی زد:
_سارانگههههه(دوست دارم) بوبوهههه(بوس)و لباش غنچه کرد تا گونه جیمین رو ببوسه
که یهو یونگی جیمین متعجب شده رو عقب کشید ولی قبل از هرچی جونگکوک به ضرب یقه تهیوونگ رو کشید که باعث شد پسر از پشت دراز به دراز توی بغلش ولو شه و انگار دکمه آفش به پَس سرش وصل باشه بیهوش شد و به خواب رفتهوسوک از حرکت بامزه تهیوونگ با خنده رو مبل ولو شد
و نامجون و یونگی سری از روی تاسف بد مستی تهیوونگ تکون دادنهوسوک با خنده گفت
_یا جیمینی عادت میکنی به رفتارای مستی اش تعجب نکنجونگکوک حرصی از حرکت تهیوونگ با نگاه به صورت غرق خوابش غرید:
_دفعه بعد اگه جرئت داری به شات الکل دست بزن
YOU ARE READING
my Universe (Completed)
Fanfictionخلاصه: جونگکوک چهارساله که روی هیونگش کراش داره و یه اتفاق یه بوسه همه چی رو عوض میکنه عشق اون فرد خجالتی رو جسور میکنه و اون جسور رو خجالتی... کاپل اصلی:کوکوی کاپل فرعی:یونمین ژانر:درام/رومنس/اسمات