جیمین نوچی کرد:
_تهیوونگ بسه نگاه کن چه بلایی سر چشمات آووردیتهیوونگ تو بغل جیمین تکونی خورد و فین فینی کرد:
_بیخود کرد دوستم داره اون دوسال ازم کوچیکتره اون دونسنگ منهجیمین لبخندی به تهیوونگ توی بغلش که شبیه پسر های شش سال بهونه میگرفت زد:
_منم از یونگ هفت وهشت سال کوچیکترم تهیوونگ
بهوونه هات دیگه داره لوس میشهتهیوونگ اخمی کرد و از بغل جیمین بیرون اومد و با لب های برچیده اعتراض کرد:
_هیوونگ
جیمین خنده ای کرد و موهای پسر رو بهم ریختتهیوونگ:
_اصلا...اصلا من گی نیستم استریتم
_الان بزرگترین مشکلت همینه،درسته؟
_درسته و خیلی هم مهمه
_صدرصد که مهمه ولی تهیوونگ یه مسئله ای این وسط هستجیمین وقتی نگاه سوالی تهیوونگ رو دید نفس عمیقی کشید و ادامه داد:
_یادمه یونگ یبار بهم گفت قبل از من با وجود بایسکشوال بودنش ترجیه اش این بوده که با دخترا رابطه داشته باشه تا پسرا چون زندگی کردن به عنوان یه فرد همجنسگرا خیلی سخته،اینکه ممکن دوستات خانواده و عزیزانت از دست بدی،ممکنه بهت بی حرمتی و فحاشی بشه ممکنه موقعیت اجتماعیت به خطر بیوفته و خیلی سختی های دیگه،چه بسا که یونگ پدر مجرد هم بوده،خلاصه بخوام بگم مسلما ترجیه هرکسی انتخاب زندگی بدون سختی و دردسره..لبخند آرامش بخشی زد:
_البته همه این صحبت ها وقتی که بدون حد و مرز عاشق بشی و یا حداقل وجودت پیش کسی با هر جنسیتی آرامش داشته باشه بی معنی میشه تهیوونگوقتی جیمین قیافه تحث تاثیر قرار گرفته و معصوم تهیوونگ رو دید ادامه داد:
_تهیوونگ من اینکه تو استریتی رو تائید و تکذیب نمیکنم،ولی مطمئنی که ترجیه ات این نبوده استریت باشی؟تهیوونگ من من کنان گفت:
_من..من سرگردونم..نمیدونم..نمیتونم..یعنی نمیدونم جواب..درست چیهجیمین دستی به شونه تهیوونگ کشید:
_بزار کمکت کنم،تو دیشب جونگکوک یه پسر رو بوسیدی..تهیوونگ هل زده بین حرفای پسر پرید
_هیوونگ من مست بودم
جیمین سری تکون داد
_درسته تو مستی بودی،اما حالا چی؟تهیوونگ نگاهی گیجی به جیمین انداخت که پسر ادامه داد:
_الان که مست نیستی یادت بیاد دیشب رو و به من بگو تهیوونگ آه آیا از اون بوسه حالت بهم میخوره؟تهیوونگ با یاد آوردن بوسه اشون باعث شد کف سرش داغ بشه و چشماش محکم بهم فشار بده کف دست عرق کردش رو به شلوارش کشید
جیمین خیره به ری اکشن تهیوونگ لبخندی زد
_تهیوونگتهیوونگ نگاهش رو از رو به رو گرفت و به جیمین داد
جیمین:
_با خودت و من صادق باش تهیوونگ مخصوصا با خودت
تهیوونگ از شدت گرما یقه لباسش رو از خودش دور کرد و باالاخره نالید:
_خب..نه..یعنی بدم نیومد هیوونگ
جیمین به موضوع اصلی بحثشون اشاره:
_خب حالا نظرت راجب جونگکوک چیه؟؟
_هیوونگ لطفاااا

YOU ARE READING
my Universe (Completed)
Fanfictionخلاصه: جونگکوک چهارساله که روی هیونگش کراش داره و یه اتفاق یه بوسه همه چی رو عوض میکنه عشق اون فرد خجالتی رو جسور میکنه و اون جسور رو خجالتی... کاپل اصلی:کوکوی کاپل فرعی:یونمین ژانر:درام/رومنس/اسمات