"Taehyung"
همه ی دانش آموز ها رفتن. من نمیتونستم فکر کردن درباره ی اون پسر رو متوقف کنم. اون، فقط خیلی ظریف بود. اولین دانش آموز پسرس که این ساید از خودش رو مخفی نکرده بود!
و خوب... وقتی روی استیج رفتیم من زیر دامنش رو دیدم. (حالا خوشگل بود جناپ؟😏😏)
ولی من نباید درموردش فکر کنم!
امیدوارم اون پسر مورد آزار و اذیت قرار نگیره، اون لایق هیچ آسیبی نیست. اون فوق العادهست، معصوم و دوست داشتنیه و من همچنان نباید بهش فکر کنم. من همین الان هم یه دوست پسر دارم و خیلی عاشقشم!__________________♡︎____________________
"Yoongi"
حالا من باید برم کلاس نقاشی.
"دویست و نه، دویست و نه، دویست و نه..."
شماره ی کلاس رو تکرار میکردم که دست کسی رو زوی شونم احساس کردم... آقای کیم بود!
"آقای کیم؟"
ازم پرسید.
"گم شدی؟"
جواب دادم.
"بله و دارم تلاش میکنم کلاس 209 رو پیدا کنم."
"اوه... من میتونم تا اونجا راهنماییت کنم!"
و بعد لبخند زد، یه لبخند باکسی!__________________♡︎____________________
توی راهرویی که گروه بزرگی از دانش آموز ها قرار داشتن، راه میرفتیم.
"اوه، گی کوچولومون الان یه شوگر ددی داره!"
یکی از اونا با تمسخر گفت و یه لحظه فشار دست تهیونگ به شونم رو حس کردم. کمی سرعت راه رفتنمون رو بیشتر کردیم.
"اوه حالا جواب هم نمیدی؟"
یکی گفت و دیدم بقیه هم همراهیش کردن.
"میتونی تمومش کنی یا من رفتارت رو به مدیر گزارش میکنم!"
تهیونگ با خونسردی گفت. یکی از اونها گفت.
"ما متأسفیم!"__________________♡︎____________________
تهیونگ در زد. مرد جوون و مهربونی در رو باز کرد.
"عزیزم تو باید مراقب دانش آموزت باشی! این بچه گربه ی کوچولو گم شده بود!"
تهیونگ با لحن و صدای دراماتیکی گفت.
"اوه من متاسفم، بیا تو!"
لبخند زد و تهیونگ رو بوسید. من صدای ناله شنیدم. تهیونگ رفت.
"خیلی خب عسلم، میتونی من رو آقای جئون صدا کنی، خب؟"
اون گفت.
"چشم، اسم من مین یونگیه و از آشنایی با شما خوش بختم!"
تعظیم کردم و اون سرم رو نوازش کرد.
سمت صندلی خالی رفتم، جامدادیم رو بیرون آوردم. آقای جئون بهم یه برگه داد.
"هر چیزی که فکر میکنی زیباست رو نقاشی کن!"
اون گفت.
"مثل گل، دوست، رنگین کمان، هرچیزی!"
گفت و با لبخند دستم رو نوازش کرد.__________________♡︎____________________
یک ساعت بعد، نقاشی من کامل شده بود. اون یه تصویر از آقای کیم و جئون بود. آقای جئون سمت من اومد.
"واو تو خیلی با استعدادی!"
اون گفت و من سرخ شدم، من معمولا تعارف نمیکنم.
"این یه شباهته یا من و دوست پسرم، آقای کیمه؟"
پرسید.
"من فقط فکر کردم رابطه ی شما زیباست و منحصر به فرد!"
خیلی آروم جواب دادم.
"اوه این قابل ستایشه..."
اون گفت.
"میتونم این رو بهش نشون بدم؟"
آقای جئون پرسید. سرم رو تکون دادم.
"تو خیلی شیرینی!"
و بعد خندید.

YOU ARE READING
"My 2 Teachers"
Short Storyᴄᴏᴜᴘʟᴇ ፧ TaeKookGi ─ ̶ ɢᴇɴʀᴇ ፧ Smut, Threesome, Romance, School Life یونگی دانش آموز جدید مدرسه است. بچه های توی مدرسه شروع میکنن به قلدری کردن براش، چون یونگی شخصیتی زنانه، معصوم و خجالتی داره. ولی چی میشه اگه یونگی توجه دوتا معلم، تو مدرسه رو جل...