"Part 5"

700 149 8
                                    

"Yoongi"
(روز بعد)
ب

رای تمرین خوانندگی به دفتر آقای کیم رفتم.
"بیا تو!"
در زدم، صدای شادش رو شنیدم. در رو باز کردم و روی صندلی نشستم.
"اوکی، بیا با یه تمرین تنفسی آسون شروع کنیم."
اون گفت.
_____________(دوساعت بعد♡︎)______________

"تو خیلی خوب انجامش دادی کیتن!" (هیم، که اینطور)
آقای کیم گفت.
"چرا به من نیک نیم دادید؟"
پرسیدم. جواب داد.
"این کاریه که برای افرادی که بهشون اهمیت میدم انجام میدم!"
در اتاق باز شد.
"ته میخوای به کافه ی Coffee Of Love بریم؟"
آقای جئون پرسید. کافه عشق، کافه/ نونوایی معرفیه!
"و تو میتونی بهمون ملحق بشی هانی!"
ادامه داد و سرم رو نوازش کرد.
"ولی من نمیخوام چرخ سوم باشم!"
من گفتم. آقای کیم لبخند زد.
"نیستی!"
"من هنوز هم مطمئن نیستم!"
آروم زمزمه کردم. آقای جئون نالید.
"لطفاً بیا!"
"خیلی خب."
گفتم و سمت ماشین آقای کیم رفتیم.
__________________♡︎____________________

ما جلوی کافه ایستادیم. شبیه یه بخشی از یه انیمه یا یه همچین چیزی بود. وارد کافه شدیم.
"من یه لاته می‌خوام!"
آقای کیم سفارش داد.
"برای من فقط یه بلک کافی!"
آقای جئون سفارش داد و به من نگاه کردن.
"تو چی میخوای شیرینم؟"
آقای جئون پرسید.
"اوه، من پولی همراهم نیست!"
جواب دادم. آقای کیم گفت.
"من پرداخت میکنم!"
لبخند زدم‌.
"مجبور نیستید، من خوبم!"
آقای جئون لبخند زد.
"تو شیرینی عزیزم، ولی یه چیزی برای خودت بگیر... هرچی!"
"آم... یه میلک شیک توت فرنگی لطفاً!"
تهیونگ پرداخت کرد و به مدت بیست دقیقه صبر کردیم تا سفارشمون برسه و بعد از برداشتنشون، یه میز خالی پیدا کردیم.
__________________♡︎____________________

"ممنون آقای کیم!"
تشکر کردم.
"مشکلی نیست و برای تو... من فقط تهیونگم!"
با لحن شیطونی گفتم.
"باشه!"
آقای جئون گفت.
"تو فقط خیلی کیوتی!"
"م...ممنون آقای جئون."
گفتم و فکر کنم شبیه یه گوجه کوچیک شدم! ⁦
"لطفا من رو جونگکوک صدا کن."
اون لبخند زد. سرتکون دادم و احساس کردم یکی رونم رو فشار داد. وقتی متوجه شدم تهیونگه، بیشتر سرخ شدم!

__________________♡︎____________________

تادااااا، ببینید چه پارته گوگولییییی و بامزه ای بود🥺🥺🥺
ماچ و بوس های فراوان ⁦ฅ^•ﻌ•^ฅ⁩

"My 2 Teachers"Onde histórias criam vida. Descubra agora