"Part 6"

729 149 8
                                        

"Yoongi"
میلک شیکم رو خوردم. هنوز احساس می کردم که تهیونگ رونم رو فشار میده. جونگ کوک روبروم نشست و بهم خیره شد‌ و گفت.
" یونگی روی گونه ات خامه ای شده!"
سعی کردم پاکش کنم.
"ستودنیه!"
گفت و سرم را بالا گرفت و گونه ام رو لیسید. دوباره سرخ شدم و اینکه تهیونگ رونم رو‌ می فشرد کمکی بهم نمی کرد. جونگ کوک متوجه شد و پرسید.
"اوه، ته ته اذیتت میکنه؟"
من فقط بیشتر شبیه یه گوجه شدم. تهیونگ با پوزخند بهم خیره شد.
صورتم رو با دستام پوشوندم.
"ببخشید مرد جوون، اذیتت میکنن؟"
  صدای زن رو شنیدم و سرم رو تکون دادم.
"خیلی خب، اگه باهات کاری کردن که دوست نداشتی، لطفاً بهم بگو، من می برمت خونه."
گفت و به سمت میز کنار ما رفت. ما -خودش و تهکوک- چند دقیقه صحبت کردیم. من گفتم.
"من باید برم خونه..."
"من تکالیف زیادی برای انجام دادن دارم."
تقریباً زمزمه کردم.
  "باشه."
  جونگ کوک گفت و ما کافه رو ترک کردیم.

تهیونگ منو به خونه رسوند. 
"میتونم باهات بیام؟"
ته پرسید.
"البته."
  جواب دادم و سمت در خونه ام رفتیم... یعنی خونه بابام.  در زدم و وقتی  در رو باز کرد، بوی الکل به مشامم رسید.
"اون مرد کیه فاحشه کوچولو*؟"
بابا پرسید. تهیونگ به من نگاه کرد و توی نگاهش نگران بود.
"او...اون معلممه!"
با خجالت گفتم. پرسید.
"اوه، حالا زیر معلمت به فاک میری تا نمره های بهتری بگیری؟"
"من..."
بابا حرفم رو قطع کرد و من رو توی خونه کشید، قبل از اینکه در رو ببنده بهم سیلی زد.
"کافیه!"
صدای تهیونگ رو شنیدم.
________________♡︎___________________

خیییییب، دارم جبران میکنم نبودم رو؟
همتون یکی یدونه بغل گربه ای بدید ببینم ⁦ฅ^•ﻌ•^ฅ⁩

"My 2 Teachers"Where stories live. Discover now