آقای لی با صدای بلند گفت:
-از همه معذرت میخوام اما رستوران به طور کل رزرو شده، لطف کنید هر چه سریعتر برای خروج اقدام کنید.جین با تعجب به اطراف نگاه میکرد اما انگار این یک مسئله ی همیشگی بود چون هیچکس اعتراضی نکرد و رستوران در کسری از ثانیه خلوت شد.
جین با تعجب به سمت سوهو که با اخم به اطراف نگاه میکرد برگشت.
سوهو بهش اشاره کرد که ساکت باشه و از جاش تکون نخوره.
آقای لی به سمت جین اومد:
-آقای کیم میخوان امروز تو ازشون پذیرایی کنی.جین تا خواست حرفی بزنه سوهو به حرف اومد:
+اما آقای لی، جین تازه کاره و صلاح نیست برای پذیرایی بره.
-خودت که کیم جونگ ایل رو میشناسی سوهو...من نمیتونم مخالفت کنم.
جین لبخندی به روی سوهو پاشید:
+نگران نباش هیونگ، از پسش بر میام.دروغ میگفت! وجودش پر از استرس شده بود اما چاره ای نداشت.
آقای لی چند تا توصیه بهش کرد و جین با قدم هایی لرزان به سمت قسمت vip حرکت کرد.
تقه ای به در زد و بعد از کسب اجازه وارد شد.در اولین لحظه نگاهش با تهیونگ برخورد کرد، تهیونگ پوزخندی زد و نگاهشو از جین گرفت.
کیم جونگ ایل به سخن اومد:
-تازه اینجا کار میکنی؟
+بله آقا
-چهره ی زیبایی داری...ازت میخوام همه جوره مهمونم رو ساپورت کنی.
جین با تعجب گفت:
+عذرمیخوام متوجه ی منظورتون نمیشم.
-واضحه... مهمونم از پسرای جوون و خوش قیافه ای مثل تو خیلی خوشش میاد، سعی کن براش کم نذاری.جین با عصبانیت جواب داد:
+شما درباره ی من چی فکر کردید؟
جونگ ایل قهقهه ای زد:
-غیر اینه که برای درآوردن خرج زندگیت باید زیر خواب باشی؟
جین از فرط عصبانیت به خودش میلرزید.
نمیدونست جواب این مرد بی غیرت رو چی بده.
به تهیونگ نگاه کرد، سرش توی گوشیش بود و به صحبت های پدرش با جین اعتنایی نمیکرد.خواست از اتاق خارج بشه که در باز شد و مردی وارد شد.
نگاهش به جین خورد و چشماش از خوشحالی برقی زد.
جین زیر اون نگاه هرزه احساس خورد شدن پیدا کرده بود.
ترجیح داد آروم باشه و به هوای پذیرایی بره بیرون و دیگه برنگرده!
جونگ ایل و اون مرد که اسمش کانگ ته بود با هم خوش و بش میکردند.
از قیافه ی تهیونگ نارضایتی میبارید و از لبخند زورکیش مشخص بود که از قرار گرفتن توی این جمع بیزاره.کانگ ته نگاهی به جین انداخت و رو به جونگ ایل گفت:
-این فرشته رو از کجا پیدا کردی؟
+چون میدونستم برای اینکه کارمون راه بیفته به این مرحله نیاز داری.
کانگ ته قهقهه ای از سر سرخوشی زد:
-تو خوب منو میشناسی جونگ ایل شی.
به جین اشاره:
-بیا نزدیک تر.جین باید آروم میبود تا بتونه از اینجا خلاص بشه، پس قدمی به کانگ ته نزدیک شد:
-نزدیک تر.
قدم دیگه ای نزدیک شد.
تا خواست حرف دیگه ای بزنه جونگ ایل خطاب بهش گفت:
+بذار اول این پسر جوون ازمون پذیرایی کنه بعد برای مراحل بعد نقشه بریز.
کانگ ته سری تکون داد:
-آره حق با توئه
YOU ARE READING
𝐹𝐴𝐿𝐿 (COMPLETED)
FanfictionGENRES : Romance, Tragedy, School life, Angst ,Smut 🔞 COUPLE : TAEJIN, KookMin, Sope "سقوط" بزرگتر که شدیم مداد هایمان هم تکامل یافتند وتبدیل به خودکار هاي بیرحم شدند تا یادمان دهند که هر اشتباهی قابل پاک کردن نیست وضعیت آپ : تمام شده ‼️ By: MOON