Part 4:

1.4K 232 29
                                    

🔞🔞🔞🔞🔞

زن که هنوز سیر نشده بود پاهاش رو از هم باز کرد و انگشت فاکش رو روی پوسی خیسش گذاشت و مشغول مالیدنش شد.
"عاااح...اوووم کوکیییی"
جونگ کوک با بالا تنه ی برهنه و یه شرت مشکی کنار بار ایستاده بود و با آرامش شات اسکاتش رو سر میکشید.
زن دستش رو روی سینه ی برهنش گذاشت و شروع به مالیدن نیپلای تیز شدش کرد.
"کوکییییییییییی....منو بفاک بدهههه بیشتر میخوااااام"
جونگ کوک پوزخندی زد و شات رو روی میز کوبید؛ صدای بارون و رعدوبرق شدید با مزه ی محشر اسکات اصل بهش انرژی زیادی داده بود.
سیگاری روشن کردو بین لبای پفکیش گذاشت. آروم قدم هاش رو سمت بالای میز بیلیارد برداشت و سمت صورت خیس از شهوت زن خم کرد...
"بیشتر میخوای هرزه کوچولو؟"
زن که دو انگشتش رو وارد واژنش کرده بود و به شدت عقب جلو میکرد کمرش رو قوس داد و از ته دل ناله کرد:
"عاااح عاااااح ددییییییی...زودباشششش من برای راند سوم حسابی هورنیم...فاااک عشقمممم"
جونگ کوک خندید و روی صورت زن خم شد و گردنش رو توی دستش گرفت و با آرامش مشغول نوازش کردن ترقوه و گردن ظریفش شد...
"گردن خوشگلی داری بیبی از این همه ظرافت خوشم نمیاد"
و دود سیگارش رو روی صورتش خالی کرد که زن حسابی به سرفه افتاد.
جونگ کوک اخمی کرد و چندتا سیلی به صورت کبود از سرفه ی زن زد:
"هوی...هوش...هرزه...کی بت اجازه داد صدای ناله هات رو قطع کنی؟؟خودم برات بلندشون کنم؟؟"
و با قدمای آروم به سمت پایین پای زنی رفت که روی میز بیلیارد دراز کشیده بود و توپ های رنگی اطرافش پراکنده بودن...
آروم خم شد و پوسی خیس زن رو از هم باز کردن و دود سیگارش رو روش خالی کرد...
"اوه بیبی حسابی گشاد و خیسی"
زن که سرفش بند اومده بود ‌با اشتیاق لرزید که باعث شد ترشح کنه و پوسیش خیس تر بشه..
جونگ کوک پوزخندی زد و سیگار روشنش رو دور انگشتاش چرخوند و با تمام قدرتش وارد واژن زن کرد...
صدای جیغ زن تو صدای رعدو برق گم شد...
زن حس میکرد کل بدنش داره ذره ذره تو آتیش میسوزه..نفس کشیدن سخت شده بود براش...
کوک سیگار له شده ی خاموش رو از پوست سوخته ی زن با بی رحمی کند و چوب بیلیارد رو توی دستش گرفت...
آروم وارد واژن زن که به خونریزی افتاده بود کرد و شروع به عقب جلو کردن چوب کرد...
زن تقریبا هیچی رو جز سیاهی حس نمیکرد نفسش بند اومده بود و دنیا دور سرش میچرخید...
"چیشد هرزه کوچولو؟؟؟چرا دیگه ناله نمیکنی برام؟ آهان...چوب بیلیارد رو سوهان نکشیدم"
چوب رو از سوراخ پاره شده ی زن خارج کردو سر خونیش رو سوهان کشید...ولی اون لعنتی که بین انگشتای جونگ کوک میچرخید یقینا سوهان نبود...یه تراش بود...
و در آخرین لحظه که زن برای لحظه ای نفسی برای کشیدن پیدا کرده بود...جونگ کوک چوب تیز شده ی بیلیارد رو از واژن زن با تمام وجود وارد کرد که نفس رو در بین لب های زن برای همیشه بست...
لکه خون هایی که روی صورت مرد جوون نشسته بود نشون میداد شکم زن رو کاملا پاره کرد...
عجیب بود که میخندید...اون بالاخره یک نفر رو کشته بود...

AQUARIUM(آکواریوم)Where stories live. Discover now