-𝑷𝒂𝒓𝒕 15-

2.2K 261 13
                                    

بیین ته ته من داشتم حموم میکردم بعد صدایی شنیدمT-T
ته: چه صدایی؟!
یک شخصی داشت باهام حرف میزد اول فکر کردم صدای ذهنمه بعد..بعد..
ته:بعد؟!
بعدش اون حوله رو داخل حموم گذاشت گفت بیرون منتظرمه وقتی رفتم بیرون اون خودشو الهه زمین صدا زد و گفت همیشه حواسش بوده بهم و اینکه بهم یک گردنبند داد و گفت باید پیش بقیه الهه ها بریم..
تهیونگ ابرویی بالا انداخت و گفت: تو گفتی اون تورو لخت دید؟
کوکی کم کم داشت میلرزید از ترس و سکوت کردن رو ترجیح داد.
تهیونگ با یک حرکت کوک رو روی تخت خابوند و خیلی عصبی به کوک خیره شد..
ته: جواب سوالمو بده
کوک:ت-تهه اما من ن-نمیدونس
ته:جواببب سوالمو بدههه
کوک:آ-رهه
کوکی داشت گریه میکرد و خیلی ترسیده بود و تهیونگ هم عصبانی..
اما جفتش تغصیری نداشت و اون نمیدونست..
نگاهش رو به چشمای کوکی داد...
خیس..درشت...و...آبی...
کوکیو بغل کرد و سمت در رفت...
ته:آشپزخونه منتظرتم...
کوکی گریه هاشو میکرد و با خودش حرف میزد...
همش تغصیر توعه بی ارزشههه
همه میگن قدرتمندی ولی هیچ قدرتی نداری وقتی هیچی بلد نیستییییییی......
لباساش رو پوشید و به سمت آشپزخونه رفت..
.
.
‌.
تهیونگ،شوگا،هوسوک،جیمین،و نامجون توی آشپزخونه نشسته بودن و سرگرم صحبت اتفاقای اخیر بودن که کوکی اومد..
جونگ کوک نگاهی به تهیونگ کرد که دید هیچ نگاهی بهش نمیدازه..کمی بغض کرده بود....اما نشون نداد..اون باید قوی میموند... درحالی که تهیونگ از همه حال کوکی خبر داشت..
با اینکه اشتهایی نداشت سعی میکرد چیزی بخوره و به صحبت های اونا گوش میکرد...
نامی:چه دلیلی داره فقط این الهه بیاد پیش جونگ کوک و بقیه الهه ها نمیتونن؟!
ته: الهه زمین از بچگی پیش کوکی بوده پس اومدن پیشش راحته ولی برای بقیه خودمون باید بریم..
شوگا:پس از کجا تو میدونی بقیه الهه ها کجان؟!
ته: کسی خبر نداره...
هوسوک: پس چطور میتونیم پیداشون کنیم؟!!!
کوک رو به هوسوک خیلی سرد گفت:
باد رو دنبال کن پیداش میکنی...
تهیونگ خیلی جدی نگاهش رو به جونگ کوک دادو گفت: چطور اینقدر مطمعنی؟
کوک:الهه زمین گفت.
نام:هوسوک بنظرت چطوری میتونه جهت باد رو پیدا کنه؟؟
هوسوک کمی فکر کردو گفت...
من برای تمرین سمت جنگل ماه میرفتم..تپه بلندی اونجا وجود داره که چیزی جلوشو نمیگیره و باد به راحتی رد میشه..
جیمین: من از جنگل ماه شنیدم اونجا خیلی ترسناکه..
هوسوک: ترسناکیش به بزرگیشه ولی..
نام: درسته جین اونجا رو میشناسه
تهیونگ:پس فردا حرکت میکنیم...

𝑺𝒕𝒐𝒏𝒆 𝑶𝒇 𝒀𝒐𝒖𝒓 𝑷𝒐𝒘𝒆𝒓Where stories live. Discover now