سلام مونلایت های من..قبل خوندن پارت به حرفام دقت کنید..
اگه تو طول پارتا دقت کرده باشید متوجه میشید که هانول سه سالشه پس اگه نمیتونه درست حرف بزنه جای تعجبی نیست چون اون هنوز کوچیکه و راجب آلفا یا امگا بودنش..هنوز مشخص نیست چون باید به سنش برسه تا نتیجه جنس ثانویه اش رو بفهمه
و در رابطه با مادر هانول یا همون جفت جونگکوک..چیزی نمیگم چون اسپیول میشه پس همراه با پارت ها بیاید جلو~
سوو اینا چیزایی بودن که خواستم بدونید و برای درک بهتر بگم این کوچولو بچه جونگکوکه
ووت و کامنت فراموش نشه^^🌱🥀🌙
درجه کولر رو کم کرد و روی کاناپه نشست و نفس راحتی کشید.
امروز تو بیمارستان شیفتش نبود و به راحتی میتونست ریلکس کنه و با پسرش وقت بگذرونه..!گوشیش و گرفت و با پرستاری که از هانول نگه داری میکرد تماس گرفت و با گفتن اینکه امروز خودش خونست نیازی نیست بیاد،لبخند کوچیکی زد و از جت بلند شد و رفت توی آشپزخونه.
ساعت تقریبا ده صبح رو نشون میداد و هانول هنوز خواب بود.
جونگکوک صبحونه مورد علاقه پسرش و که شامل پنکیک و شیرعسل بود رو آماده کرد و از پله ها بالا رفت و وارد اتاق پسرش شد..!نزدیک تختش شد و بوسه نرمی رو گونه پسرش گذاشت و گفت:
"آسمونم نمیخوای بیدار شی هوم؟"
هانول غلتی زد و هومی کشید،
جونگکوک با لبخندش موهای پسرش و نوازش کرد و گفت:"ددی دلش برای چشمات تنگ شده ها تازه صبحونه هم برات حاضر کردم!"
YOU ARE READING
𝐈𝐜𝐞 𝐂𝐫𝐞𝐚𝐦 𝐒𝐡𝐨𝐩|✔︎
FanfictionIce Cream Shop مغازه بستنی فروشی ᯾᯾᯾ 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆: 𝒌𝒐𝒐𝒌𝒗 𝑺𝒊𝒅𝒆 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆 : 𝒚𝒐𝒐𝒏𝒎𝒊𝒏 𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆 : 𝒐𝒎𝒆𝒈𝒂𝒗𝒆𝒓𝒔 , 𝒓𝒐𝒎𝒂𝒏𝒄𝒆 , 𝒔𝒎𝒖𝒕 , 𝒎𝒑𝒓𝒆𝒈 تهیونگ امگایی که صاحب یه مغازه بستنی فروشیه... جئون جونگکوک الفایی که پ...