خانم کیم کوکی هایی که پخته بود رو توی ظرفی گذاشت و صدای زنگ در توجهش و جلب کرد.
با فکر اینکه لابد پسرک امگاشه لبخندی رو لباش نشست و بعد از تمیز کردن دستاش به سمت در رفت و بازش کرد:
"اومدی عسلک مامان.."
خانم کیم با دیدن چهره درخشان پسرش که با لبخند باکسیش صورتش نقاشی شده بود لبخندش عمیق تر شد و با دیدن هیکل آشنایی پشت سر تهیونگ یه تای ابروش و بالا انداخت و لبخندش و حفظ کرد و گفت:
"خوش اومدید!"
تهیونگ لب گزید و با دیدن دستای باز و منتظر مادرش لبخندی زد و تو آغوش مادرش فرو رفت.
خانم کیم بوسه ای رو موهای نرم پسرش گذاشت و ازش جدا شد و نگاهی به جونگکوک انداخت که با لبخند بهشون نگاه میکرد، و گفت:
"بفرمایید داخل پسرم"
جونگکوک تعظیم کوچیکی کرد و با فشرده شدن انگشت اشاره اش تو دست پسرش لبخندی زد و نگاهش و به هانول داد که با چشمای لرزون به خانم کیم زل زده بود.
"تهیونگ ایشون و به داخل دعوت کن و اون کاپ کیک کوچولوی ترسیده رو هم با خودت بیار!"
تهیونگ با لبخند سر تکون داد و خانم کیم کاملا داخل شد تا فضایی به تهیونگ و جونگکوک بده و همینطور پسر بچه ای که کاپ کیک خطاب کرده بود.
تهیونگ کنار هانول زانو زد و موهای نرم پسرک رو نوازش کرد و گفت:
"هانولی اون مامانمه،اون خیلی مهربونه و از تو خوشش اومده و بهت گفته کاپ کیک! تازه یه بار عکستو بهش نشون دادم و اون کلی ازت خوشش اومده پس نترس باشه عزیزم؟ تازه آپا جونگکوکی هم اینجاست.."
هانول با چشمای درشتش به تهیونگ خیره شده بود و لباش و جمع کرد و بعد از مکثی گفت:
"مامیِ خلسه مهلبونه؟"
جونگکوک لبخندی زد و گفت:
"آره عزیزم،مامان تهیونگی مثل خودش مهربونه و منم اینجام نترس باشه؟!"
هانول سری تکون داد و تهیونگ و جونگکوک به لبخند وارد خونه شدن.
تهیونگ جونگکوک و به سمت نشیمن دعوت کرد و خودش هم رفت تو آشپزخونه،جایی که مادرش بود!
مادرش شربت هایی که آماده کرده بود رو تو سینی گذاشت و با بوسه ای که رو گونه اش نشست کمی شوکه شد و با دیدن تهیونگ لبخندی زد و گفت:
"ببین کی بعد از مدتها اومده خونه،بهت خوش میگذره ها شیطون مامانتو یادت رفته هوم!؟"
تهیونگ با چشمای درشت شده اش گفت:
"اومااا من فقط دیشب خونه نبودم همین!"
خانم کیم پشت چشمی نازک کرد و گفت:
YOU ARE READING
𝐈𝐜𝐞 𝐂𝐫𝐞𝐚𝐦 𝐒𝐡𝐨𝐩|✔︎
FanfictionIce Cream Shop مغازه بستنی فروشی ᯾᯾᯾ 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆: 𝒌𝒐𝒐𝒌𝒗 𝑺𝒊𝒅𝒆 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆 : 𝒚𝒐𝒐𝒏𝒎𝒊𝒏 𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆 : 𝒐𝒎𝒆𝒈𝒂𝒗𝒆𝒓𝒔 , 𝒓𝒐𝒎𝒂𝒏𝒄𝒆 , 𝒔𝒎𝒖𝒕 , 𝒎𝒑𝒓𝒆𝒈 تهیونگ امگایی که صاحب یه مغازه بستنی فروشیه... جئون جونگکوک الفایی که پ...