هانول یه دستش توی دست جونگکوک بود و یه دستش تو دست تهیونگ و باهم وارد محوطه شهربازی شدن!
هانول با چشمای لرزونش به جمعیت نگاه میکرد و سرجاش وایساد و نگاه جونگکوک و تهیونگ و به سمت خودش کشید!
اوه خب..اونا فراموش کرده بودن! هانول فوبیا داشت!
جونگکوک کنار هانول زانو زد و گفت:
"آسمونم به من نگاه کن!"
هانول با چشمای اشکیش به جونگکوک خیره شد و چنگی به انگشت اشاره جونگکوک زد و لب زد:
"د..ددی"
جونگکوک لبخندی زد و اشکای هانول رو از صورتش پاک کرد و گفت:
"ببین ددی اینجاست خب؟ ددی مواظبته!
تازه قراره باهم کلی خوش بگذرونیم و خوراکی بخوریم!"هانول با صورت خیس از اشکش به جونگکوک زل زده بود و با چونه لرزونش گفت:
"ددی..نمیخوام!"
تهیونگ لبخند غمگینی زد و متقابلا جلوی هانول زانو زد و حالا کنار جونگکوک بود و قدش کمی از جونگکوک کوتاه تر بنظر میرسید!
اشکای هانول رو پاک کرد و دستای پسر رو توی دستاش گرفت و گفت:
"هانولی میخوای اول باهم بریم یه چیز خوشمزه بخوریم بعدش من و تو...و ددیت بیایم اینجا و باهم بازی کنیم؟"
هانول با مردمک های لرزونش نگاهش و بین جونگکوک و تهیونگ گذروند و گفت:
"من..باژی نمیخوام خلسی"
تهیونگ دستش و به سمت موهای نرم پسرک برد و نوازشش کرد و گفت:
"چرا دوست نداری بازی کنیم هوم؟ اول میریم هرچیزی که دوست داشتی میخوریم بعدش میایم اینجا مثل این بچه ها کلی بازی میکنیم و خوش میگذرونیم هوم؟ ببین بچه ها چقد میخندن و بازی میکنن"
هانول با شک بهشون نگاه میکرد و جونگکوک به تهیونگ خیره شده بود!
نیمچه لبخندی رو لباش شکل گرفت و صدای هانول اون و به خودش آورد:
"میخوایم باژی بکنیم؟"
"اوهوم"
تهیونگ به تندی سرش و تکون داد و هانول فین فینی کرد و سرش و تکون داد و گفت:
"باشه خلسی"
تهیونگ لبخند دندون نمایی زد و جونگکوک دم عمیقی گرفت و نگاهش و از صورت خندون تهیونگ گرفت!
انگار تهیونگ بهتر پسرش و میشناخت!
سرجاش وایساد و گفت:
"خب چی بخوریم شازده؟"
هانول دستاش و از هم باز کرد و گفت:
"ددی شاژده پاهاش دلد گلفت بگلش بکن"
![](https://img.wattpad.com/cover/303290936-288-k645525.jpg)
STAI LEGGENDO
𝐈𝐜𝐞 𝐂𝐫𝐞𝐚𝐦 𝐒𝐡𝐨𝐩|✔︎
Fanfiction"مغازه بستنی فروشی" تهیونگ امگایی که صاحب یه مغازه بستنی فروشیه... جئون جونگکوک الفایی که پدر مجرده. طی اتفاقی اونا همدیگه رو تو اون مغازه میبینن و چی میشه هانول،پسرش که فوبیا داره برای اولین بار از کسی خوشش بیاد و از همه مهمتر اون فرد کیم تهیونگ...